Thursday, May 13, 2010

جبر و عقل


 ٢۳ اردیبهشت ۱۳۸٩

چند روز پیش باز هم خدمت خانم منیر گرجی بودیم، برای یاد قرآن و صفای دل و باز هم به آیاتی درباره انسان و اختیار و عقل و ایمان رسیدیم. در مورد آیات 98 تا 100 سوره یونس که خطاب به پیامبر اسلام است و در آن از حضرت یونس یاد شده بحث جالبی درگرفت. در این آیات می خوانیم: 
فَلَوْلاَ کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ ﴿۹۸﴾
چرا هیچ شهرى نبود که [اهل آن به موقع] ایمان بیاورد تا ایمانشان به حال آنان سود بخشد مگر قوم یونس که وقتى [در آخرین لحظه] ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگى دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندى آنان را برخوردار ساختیم (۹۸)
وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ ﴿۹۹﴾
و اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعا هر که در زمین است یکسر ایمان مى‏آوردند، پس آیا تو مردم را مجبور مى‏کنى که ایمان بیاورند (۹۹)
وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ
و هیچ کسی جز به اذن خدا ایمان نمی آورد و [خدا] بر کسانى که تعقل نمی کنند پلیدى را قرار مى‏دهد (۱۰۰)
 این آیات نشان می دهد که ایمان آوردن انسان ها و جوامع در دست کسی جز خدا نیست و خدا نیز اجباری در این امر قائل نشده است. همچنین در مثالی که (در مورد قوم یونس) می زند آشکارا بر لزوم رابطه ای دو طرفه میان خدا و انسان برای ایمان آوردن، تاکید می کند.
در آیه بعد خداوند به صراحت بیان می کند که اگر می خواست، همه انسان ها یکسره ایمان می آوردند و سپس خطاب به پیامبر می فرماید آیا می خواهی مردم را مجبور به ایمان آوردن کنی؟
موضوع عدم اجبار و اکراه در دین با کلام «لا اکراه فی الدین» که در سوره بقره آمده، مشهور است. ولی این آیات نشان از تکرار این مفهوم در قرآن کریم دارد که ایمان با جبر و زور سنخیتی ندارد.   

در آیه 100 نکته ظریف دیگری بر اهمیت موضوع می افزاید که عقل به عنوان سرمایه ای برای بشر قرار داده شده است و اگر انسان ها از عقل پیروی نکنند گرفتار ناپاکی خواهند شد.
تاریخ انبیاء حاکی از عدم اجبار در دین و شیوه آنها استوار بر تذکر و یادآوری بوده است. چرا که ایمان از سویی ریشه در فکر و اندیشه و از سوی دیگر قلب و روح دارد و هیچیک از اینها را به جهت فطری نمی توان تسلیم جبر و تحمیل کرد. ایمان آوردن امری اختیاری است و فرد باید با آزادی و اختیار کامل و براساس تعقل از بین گزینه های مختلف ایمان به خدا و دین را باور کند.
بر این اساس اگر در مواردی افراد بر اثر فشارهای اجتماعی یا اقتصادی و برای حفظ منافع خود نسبت به جریانی اظهار پای بندی کنند، این امر نمی تواند در مورد دین نیز صادق باشد. زیرا رفتن به سمت دین، ریشه در تعقل و انتخاب آگاهانه دارد. در آیه 99 منظور از کلمه «تکره» به کار بردن اجبار و در واقع نفی آن در مورد انسان هاست. این آیه روش تربیتی اسلام را بیان می کند  و ما هم اگر مدعی بسط و نشر دین اسلام هستیم باید بدانیم در آن زور و ارعاب و جبر نبوده بلکه تعقل و اندیشه مبنای ایمان است.
اما از لوازم تعقل و اندیشه، طرح آزادانه افکار و دیدگاههاست. اگر چه در کشوری که پایگاههای دینی در آن قویست می بایست تلاش فرهنگی برای شناخت صحیح دین و آسیب شناسی اجتماعی و دینی صورت گیرد تا افراد با تشخیص درست مسیر زندگی خود را برگزینند.


  

No comments:

Post a Comment