Thursday, September 22, 2011

گفت‌وگوي تمدن‌ها؛ يك دهه بعد

21 سپتامبر 1998 رییس جمهور وقت ایران، سید محمد خاتمی طی سخنانی در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل پیشنهاد گفت و گوی تمدن ها را مطرح کرد. این پیشنهاد به صدور قطعنامه ای از سوی سازمان ملل و تعیین سال 2001 به عنوان «سال گفت و گوی تمدن ها» منجر شد. به موازات این روند البته دنیا شاهد وقایعی چون 11 سپتامبر 2001 در منهتن نیویورک و حمله به اصطلاح پیشگیرانه به افغانستان و عراق بود.

به خاطر دارم در اجلاس جهانی تغییرات آب و هوا که مدتی پس از اشغال افغانستان تشکیل شد، نمایندگان بسیاری کشورها از جمله اروپایی ها که پیش از آن از سیاست های آمریکا و ناتو حمایت می کردند، تغییر موضع داده بودند و البته به ویژه در مقابل سیاست ضد محیط زیست بوش در خصوص اجرای پروتکل کیوتو به دنبال ایده ای برای تقویت چند جانبه گرایی بودند. در این فضا ایده آقای خاتمی بیش از پیش مورد تاکید قرار می گرفت.
در واقع اصل چند جانبه گرایی برای مقابله با زورگویی بعضی دولت ها تا مدت ها در مجامع جهانی مد نظر بود. در این روند، ایده گفت و گوی تمدن ها در مقابل سیاست های نومحافظه کاران که خطرات یک جانبه گرایی را آشکار می ساخت، قرار گرفته و اهمیت آن را بیشتر جلوه گر می کرد.
جهان اسلام و به خصوص کشورهای منطقه خاورمیانه در آن سال ها متهم ردیف اول حادثه حمله به برج های دو قلو بودند دولت جنگ طلب جرج بوش نیز به دنبال بهانه برای گسترش حملات علیه جهان اسلام، بر این اتهامات دامن می زد. آمریکا مترصد فرصتی بود تا بتواند در آشفته بازار حمله به افغانستان و سپس عراق، سری هم به ایران بزند و این واقعیتی است که اکثر تحلیل گران بین المللی برای آن ادله فراوان داشتند. اما سپر دفاعی گفت و گوی تمدن ها و بهبود روابط و جایگاه بین المللی ایران شرایطی را ایجاد کرد که هیچ کشوری حاضر به همراهی با آمریکا برای اقدام علیه ایران نشد. به ویژه که روند افزایش سرمایه گذاری های خارجی در ایران سبب می شد سرمایه گذاران خواهان آرامش و امنیت برای حفاظت از سرمایه های خود باشند و این گونه بود که ایران توانست از آن دوران پر مخاطره با هوشمندی و درایت و حفظ منافع ملی عبور کند. بنابراین ضمن حفظ مصلحت و عزت، زمینه برای پیشرفت در عرصه های فنی، علمی، صنعتی و حتی دفاعی کشور فراهم شد.
از سوی دیگر، موضوع گفت و گوی تمدن ها در حالی مطرح شد که نظریه پردازانی مانند ساموئل هانتینگتون مسئله برخورد تمدن ها را مطرح کرده و در سطوح سیاسی جهان نیز نومحافظه کاران تئوری های تقابل ادیان را دنبال می کردند. امثال جرج بوش از یک سو و طالبان از سوی دیگر خشونت، تروریسم و جنگ را به صورت پنهان و آشکار مد نظر داشتند.
در چنین فضایی، ایده گفت و گوی تمدن ها نه تنها ملجاء فکری دوستداران صلح، امنیت و عدالت شد، بلکه در مجامع جهانی فرصت مناسبی را برای تقویت چند جانبه گرایی پدید آورد. اینک در مقابل تفسیر خشن، بی روح و افراطی طالبان یک تفسیر خردورزانه، عقل گرایانه و بر محور محبت تبیین و ارایه می شد. به طوری که گفت و گوی تمدن ها علاوه بر اینکه در عرصه های سیاسی  باعث سربلندی ایران شد، در موضوعات خاص مانند گفت و گوی میان ادیان، گفت و گوی تمدن ها و زنان و موضوعاتی مانند محیط زیست نیز مد نظر قرار گرفت. در واقع تخصصی شدن موضوع به تعمیم و گسترش این تفکر یاری رساند و باعث شد مراکز و موسسات و پایگاههای مختلف از زوایای گوناگون به این موضوع پرداخته و برای بسط و تشریح آن، برنامه های ریزی های بلند مدت داشته باشند. به عنوان مثال در زمینه محیط زیست، یونپ یا برنامه محیط زیست سازمان ملل با پیشنهاد ایران به برگزاری یک اجلاس وزرا، دو اجلاس بین المللی و تدوین کتاب هایی به این مناسبت اقدام کرد.
گفت و گوی تمدن ها در مجموع ترویج تفکری برای مفاهمه فراگیر، درک مشترک، همدلی، صلح و دوستی از طرف نماینده یک انقلاب و جمهوری اسلامی بود و در تغییر فضای جهانی و مقابله با افراطی گری و تحجری که به نام اسلام رخ می نمود، بسیار موثر واقع شد. اما متاسفانه در بسیاری موارد طرفداران جنگ و سلطه و سردمداران سلاح و نفت غلبه کردند و نگذاشتند مصلحین و هواداران گفت و گو و خردورزی مانع جنگ های افغانستان و عراق و تعرض به مردم فلسطین شوند.
اینک اما با تحولات اخیر در سطح منطقه و ایستادگی و پایداری مردمی در مقابل خودکامگان، به نظر می رسد برقراری گفت و گوی داخلی در بسیاری از کشورهای رها شده از بند دیکتاتوری تنها راه حل پیش رو برای ساختن آینده ای روشن و پایدار باشد که این خود بیانگر لزوم استمرار روند گفت و گو در کشورهای جهان را مشخص می کند.
با همه استقبال جهانی در آن سال ها از گفت وگوی تمدن ها، منتقدان می گویند تحقق گفت و گوی ملی و میان تمدنی در سطح داخلی ناکافی بود و موفقیت چندانی نداشت. بسیاری معتقدند ایران برای اینکه بتواند همواره تمدن ساز باشد باید گفتمان درونی میان طیف های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را برای تقویت انسجام و پیوستگی برقرار کند. تنوع قومی، فرهنگی، دینی و سیاسی جامعه ما اقتضا می کند به دنبال راه حل های جمعی و مورد پذیرش همگی از طریق ایجاد زمینه های گفت و گو، تبادل نظر و تفکر به منظور حل معضلات، خروج از بحران ها و جلوگیری از انحرافات باشیم. بی شک در تک صدایی و تحمیل یک تفکر بر کلیت جامعه ایرانی راه به جایی نمی بریم.  
اکنون در فضای سیاسی سنگین و غبارآلودی که موجب نگرانی همه دلسوزان ایران است، بازگشت به گفت و گوی تمدن ها در قالب گفت و گویی ملی با حضور سیاست مداران همه جناح ها، هنرمندان، فرهنگیان، کارگران، کشاورزان، نظامیان، صنعتگران، دانشگاهیان و روحانیون ضرورتی غیر قابل انکاراست و سالگرد ارایه ایده گفت و گوی تمدن ها به جهان، بهانه ای برای آغاز آن. امید می رود این گفتمانی میان تمدنی برای آینده ایران باشد.
* منتشر شده در روزنامه اعتماد 31 شهریور 1390


No comments:

Post a Comment