Thursday, June 30, 2011

بعثت دانایی


سالروز بعثت پیامبر اکرم (ص)، فرصتی برای تامل در برخی مفاهیم قرآنی مرتبط با «بعثت» است. علاوه بر  مباحثی که به این موضوع از زاویه «برانگیختگی و بیداری» می پردازد، موضوع «علم» نیز در این میان جایگاه ویژه ای دارد. 

نگاه قرآن کریم به موضوع علم از یک سو و تاکید احادیث و روایت به این مسئله از سوی دیگر، برداشت های درست و نادرست از این مسئله و نیز جایگاه علم و دانایی در معرفت و مسیر سعادت بشری و چالش های مربوطه، نشانگر ضرورت پرداختن به موضوع است.
علم از زاویه فهم، معرفت و درک بشری و برای زندگی بهتر او چه اهمیتی دارد؟ و چه نسبتی میان علم با وحی که از عالم دیگر و دارای ماهیتی الهی است دارد؟
روشن است که بشر برای دستیابی به زندگی بهتر و فهم برتر از دنیای اطراف نیازمند علم است. اما این تعریف مورد قبول همگان نیست. به عنوان مثال برخی به ویژه در مکاتب سیاسی، چندان اعتقادی به ضرورت آگاهی جوامع ندارند و نظام های اجتماعی را مبتنی بر آگاهی و انتخاب و اختیار مردم نمی دانند و اتباع و پیروی محض را ضامن پیشرفت و انسجام جامعه خویش می شناسند. چالش میان این دو زاویه دید، همواره در طول تاریخ در اشکال مختلف وجود داشته و هنوز هم البته موضوعیت فراوان دارد.
اما نگاه کنیم به آیات «بعثت» که: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ؛ 
بخوان به نام پروردگارت كه آفريد، انسان را از علق آفريد، بخوان و پروردگار تو كريمترين است، همان كس كه به وسيله قلم آموخت، آنچه را كه انسان نمى‏دانست به او آموخت/ آیات 1 تا 5 سوره علق.
خداوند در سرآغاز وحی با محمد رسول الله از کرامت خویش می گوید و این کرامت را به خاطر علم و آموختن آنچه بشر نمی داند به خود نسبت می دهد ... و این اولین قدم وحی است.
وحی از سرآغاز خویش بر علم و دانایی تاکید می کند و این نقطه تمایز و برتری مسیریست که بعدها دین و شریعت بر آن مبنا شکل می گیرد. از این زاویه حرکت انسان براساس وحی مبتنی بر نفی جهل و نادانی است و این موضوع در آیات مختلف قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. یکی از این موارد که آن را از محضر استاد بزرگوار خانم گرجی دریافت کردم، آیاتی از سوره «طه» است.
این سوره با کلمه رمز طه شروع می شود و پس از اشاراتی به جایگاه خداوندی و قرآن کریم، از آیه 9 تا 99 آن پیوسته به داستان حضرت موسی و فرازهای مختلف زندگی آن پیامبر می پردازد. سپس تاکید می کند: وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا، فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا، وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا، وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى؛
و اين گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند يا [اين كتاب] پندى تازه براى آنان بياورد، پس بلندمرتبه است‏خدا فرمانرواى بر حق و در قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاى، و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم وفراموش كرد و براى او عزمى نيافتيم، و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند/ سوره طه، آیات 113 تا 116.
در واقع خداوند فرازهای مهم تاریخ را برای عبرت انسان ها در قرآن کریم بیان کرده و مثال می زند. سپس به پیمان ها و وعده هایی که با آدم بست و او فراموش کرد، اشاره می فرماید. داستان های قرآن حاکی از فراز و فرودهایی در جوامع انسانی است که در هر زمان می تواند بسته به شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی رخ دهد و به همین لحاظ برای عبرت آموزی همه انواع بشر آمده تا عمر انسان ها به آزمودن آزموده های پیشنیان نگذرد. به بیان دیگر همه جوامع در روندهای تاریخی خود  شاهد تقارن ها و مشابهاتی با داستان های قرآنی بوده اند. ماجرای حضرت موسی (ع)که به طور مفصل در سوره طه آمده، بی شک حاوی درس هایی برای بشریت است که بر علم او می افزاید و سبب سعادت و رستگاری انسان ها می شود تا بهتر بتوانند دنیای خود را اداره کنند.
در اینجا یک بار دیگر آیه 114 را مورد توجه قرار دهیم که خدا فرمانرواى بر حق، پیامبر را مورد خطاب قرارداده و از او می خواهد تا در قرآن پيش از آنكه وحى پايان يابد شتاب نکند و بگوید: پروردگارا بر دانشم بيفزاىسپس بلافاصله عهدی را که با آدم از قبل داشته مورد تاکید قرار داده و به فراموشی و عدم عزم انسان در پای بندی به پیمانش اشاره می فرماید.  
در تقارن و تکمیل این بحث، آیاتی در سوره بقره نیز قابل بررسی است. خداوند به ملائک فرمان سجده به آدمی را می دهد که به او اسمایی را آموخته است. آدمی که قرار است جانشین خداوند بر روی زمین باشد بر علمی احاطه دارد که ملائک از آن بی بهره اند.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ، وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ، قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ، قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَوَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛  
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت گفتند آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم فرمود من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد، و [خدا] همه [معانى] نام ها را به آدم آموخت‏. سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى‏گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد، گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم، فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مى‏دانم و آنچه را آشكار مى‏كنيد و آنچه را پنهان مى‏داشتيد مى‏دانم، و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند/ سوره بقره، آیات 30 تا 35.
بنابراین علم مقدمه و کلید وحی است؛ علمی که انسان می تواند کسب کند و ملاک کرامت و شایستگی اوست، به نحوی که ملائک را به سجده وادارد. اما متاسفانه مشاهده می شود در ادوار و جوامع مختلف به جای اینکه به انسان و دانایی او بها دهند، از او به عنوان ابزاری برای تولید، ثروت، مصرف و حفظ قدرت استفاده می کنند. در چنین دیدگاهی دانایی، علم و آگاهی نه تنها جایگاهی ندارد بلکه مزاحم و مشکل ساز بوده، به علاوه علم و آگاهی در مقدمه خود با پرسش گری همراه است. مجموعه چنین فرآیندی که به دانستن بیشتر و بهتر منجر می شود، به زعم برخی دیدگاهها دردسرساز است.
اما نزد خداوند همین علم و دانایی، امتیاز بشر و مجوز او برای خلیفه اللهی به شمار می آید. 


Sunday, June 26, 2011

امنیت زنان؛ امنیت شهروندی

از روزهای زمستانی سال 56 که موج انقلاب اسلامی فرازی قابل توجه یافت، مشخص بود كه موضوع زنان،‌ حقوق فردي و جايگاه سياسي و اجتماعي آنها و نیز مسائلي مانند حجاب از زوایای مختلف مورد توجه قرار خواهد گرفت و چالش هایی را در پیش رو خواهد داشت.  
بخشی از این توجه شاید به دلیل سوءاستفاده از جاذبه و زيبايي هاي ظاهري زن در تبليغات و صنعت فیلم و سينما، در كنار طرح مباحث مربوط به حقوق زنان، آزادي و اختيار آنها بود. این مباحث تا امروز نیز مطرح و در چند وجه همواره خود را نشان داده است. یکی در رسانه های تصویری به علاوه پدیده همه گیر اينترنت، حکایت از جاذبه های ظاهری زنانه دارد. دیگری دیدگاههای متحجرانه ای که زن را منشاء گناه و انحراف می داند و محدودسازی و حذف او را تنها راه نجات جامعه می شناسد. وجه دیگر موضوع نیز ضمن طرح موجودیت جامعه زنان به عنوان نیمه پیکره بشریت، از جنبه های معنوي و عاطفي منبعث از روح مادري و ماورائي زنان می گوید. چنانچه در بیشتر جوامع با حضور چشمگير بانوان در عرصه هاي آموزشي، اقتصادي، اجتماعي و تاثیرگذاری بر فرآيندهاي تصميم سازي به صورت موازي و مساوي با مردان روبرو هستیم.
در ايران دیدگاههای امام خمینی از دوران انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی، خط بطلاني بر ديدگاههاي مادی و مصرفی و نیز افراطي و متحجرانه كشيد و با دعوت از بانوان برای دخالت در سرنوشت خود و کشور عرصه جدیدی را با حفظ هویت دینی گشود. اما تلاش های واپسگرایانه ای در چارچوب هایی مانند فعالیت برای حذف زنان از مجلس، حذف بانوان از رسانه های تصویری، ترویج چند همسری و افزایش زاد و ولد یا جداسازي جنسي در محيط هاي دانشگاهي متاسفانه همواره تکرار شد. اگر چه امام با اینگونه تنگ نظری ها مقابله آشكار کرد و در بسياري موارد نیز در مذاكرات و جلسات غيرعلني به نفی آنها پرداخت.
سخنراني هاي امام در تكريم و توجه به حقوق بانوان و عدم فشار و سخت گيري بر آنها  و در عين حال يادآوري مسئوليت ها و نقش تربيتي مادران مبین دیدگاههای ایشان است. به رغم اولویت چنین دیدگاهی اما متاسفانه نگاههای سختگيرانه و مخالف دیدگاههای صریح امام در زیر پوست بسیاری از سیاست گذاری ها دوام یافت و هر از گاهی حضور خود را در قالب های مختلف مانند تفکیک جنسی عیان کرد. سال هاست كه به مناسبت های مختلف چنین موضوعاتی مطرح شده و ذهنيت دختران و پسران جوان را مشغول می کند. اگر چه در کنار این نحوه برخوردها، تلاش هاي دیگری در قالب برگزاری سمينار ها و هم انديشي ها در موضوعات مرتبط به خصوص حجاب صورت گرفته، ولي در نهايت رويكرد و روشي كه بارها امتحان شده و حاصلي نداشته دوباره مورد آزمودن قرار می گیرد. به عنوان مثال با گرم شدن هوا و تغيير فصل، فعالیت و سرمايه گذاري مضاعفی برای اینگونه اقدامات صورت می گیرد و البته کمتر کسی از خود می پرسد: چرا براي اصلاح ظواهر - در بطن انقلابي كه ذهن ها و دل ها را تسخیر کرد -  اینچنین با مشکل روبرو هستیم؟  
در كنار اين روندها اما این روزها اخبار نگران كننده ای از رفتارهاي غیرانسانی و خشونت آميز نسبت به زنان منتشر می شود. از ماجرای هانیه 8 ساله که از زیر ضربات مشت و لگد ناپدری جان به در می برد تا حمله به یک مهمانی خانوادگی و هتک حرمت مهمانان در اصفهان و ‌تعرض گروهي به زنی ستمدیده در كاشمر یا خانم دکتری در يك روستای استان گلستان، زنگ های خطری جدي برای جامعه ما به شمار می رود.
البته به نظر می رسد این موارد در آینه آمارهای دقیق و علمی، نشانگر افزایش ناامنی در کل کشور و در مقایسه با جوامع در حال توسعه نباشد و نمی توان به یکباره گفت نا امنی گسترش یافته است. ولی به طور قطع هشداردهنده است. به این معنا که مسئولین و مردم را نسبت به خطرات موجود حساس می کند و عملکرد مطلوبی را می طلبد. در عین حال آنچه بیشتر همگان را به نگرانی وامی دارد نحوه تلقی برخی متولیان و مسئولین از این فجایع است که به جای توجه به اصل و ریشه مشکل، قربانیان یا انتشاردهندگان اخبار را مورد انتقاد قرار داده اند. این نحوه برخورد و تلقی به نوعی می تواند برای مرتکبین این گونه جرائم جنایی بهانه یا فضایی جهت فرار به جلو به وجود آورد.
از سوی دیگر قربانیان کودک آزاری و تجاوز به دلایلی مانند کودک بودن، ناوارد بودن، نداشتن سواد حقوقی و یا عدم توان  اقتصادی برای دفاع از خود، چه در مواجهه با خطر و چه بعد از واقعه در محاکم قضایی به ظلمی مضاعف دچارند. این مسئله ضرورت بازنگری در سیاست های قضایی و نیز فرهنگی را در آموزش شهروندان نسبت به حقوق و مسئولیت های مدنی خود روشن می سازد.
همچنین باید به موضوع مهم حریم و حقوق فردی از منظر اسلام که ضامن عزت و کرامت انسانی است، توجه داشته باشیم. قوانین و مقرراتی که حریم فرد و اجتماع را مشخص می کند نمی تواند ذاتا مخل کرامت و عزت و یا آزادی و اختیار افراد در حوزه خصوصی باشد. متاسفانه بسیاری از وقایع رخ داده در سطح جامعه که با عنوان اعمال مقررات اجتماعی و یا شرعی اتفاق می افتد، به دلیل استفاده از روش ها و شیوه های قهری - که مکررا آزموده شده - هیچ اثر فرهنگی، تربیتی و اخلاقی ندارد. این چنین شیوه هایی برعکس، آثار وجودی یک جامعه دینی در تقویت ایمان، مبانی اعتقادی و پای بندی مردم به آنها را دچار خدشه می کند.
برقراری فضای آرام، متعادل و تامین آزادی های فردی و اجتماعی در چارچوب قوانین، همچنین آموزش و تقویت آگاهی شهروندان و توانمندسازی جوامع محلی و تشکل های غیردولتی یا مردم نهاد و نیز توجه نیروهای انتظامی به خلافکاران واقعی می تواند در کنار ابزارهای تشویقی و اقتصادی ضریب امنیت اجتماعی را افزایش داده و مانع تکرار بسیاری از این گونه فجایع شود.   
«منتشر شده در روزنامه روزگار»

Thursday, June 23, 2011

برای آنان ... دعا کنیم

فردا جمعه است، امشب دعا می کنیم
برای همه ارواح مومنین؛ چه آنان که رفته اند، چه آنان که زنده اند
چه آنان که بیدارند، چه آنان که خواب
چه آنان که گنهکارند، چه آنها که بی گناه
چه آنان که آزادند، چه آنان که اسیر
چه آنان که گرسنه اند، چه آنان که سیر ...

Sunday, June 19, 2011

شریعتی جاودانه

نمی توانیم به دلیل زشتی ها و فرومایگی های این روزها که اعماق وجودمان را به آتش می کشد، زیبایی و عظمت دیروز را به فراموشی بسپاریم؛ مگر نه اینکه گذشته چراغ راه آینده است و درس ها و عبرت های این روزگار پرتلاطم وسیله ای برای راه دشوار و بسی پر خطر فرداهاست؟
در اینکه ظهور و پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 پدیده ای بزرگ وشگفت انگیز بود، کمتر انسان منصفی تردید به خود راه می دهد و نیز در اینکه عواملی فرهنگی سبب آن خیزش عظیم اجتماعی و سیاسی در ایران شد هم شکی نیست. اگر سال ها امام خمینی و دکتر علی شریعتی با هم می نشستند و بر سر محتوای ضروری برای جامعه آن روز، مباحث مورد نیاز انقلاب، شیوه طرح موضوعات و چگونگی پرداختن و اثر گذاری آنها برنامه ریزی و هماهنگی می کردند باز هم اینگونه که شد، شاید نمی شد.
در واقع آن روزها بدون هیچ طرح از پیش پرداخته ای، تحول عظیمی در قلب میلیون ها ایرانی پدید آمد و انگار دکتر آمده بود تا با ماموریتی ماورایی زمینه ای فراهم کند که به دنبال آن انقلاب عظیمی سر برسد و سال ها استبداد و خود کامگی را در هم شکند.
دکتر علی شریعتی آمد؛ با اسلام شناسی، با تشیع علوی و نه صفوی و با کویریات؛ او آمد تا جان جوان های خسته از سال ها مبارزه فرسایشی و نفس گیر را با دینی روشنگر و متعهد شستشو دهد و اذهان غبار گرفته و نیز مذهبی که افیون توده ها شده بود و ندای حق طلبانه ای از آن بر نمی خواست و جز سکون و رضایت به ظلم حاکم هیچ در بر نداشت، متحول سازد. شریعتی آمد تا دین را یک بار دیگر از نو باز تعریف کند؛ تا بدانیم حسین وارث آدم بود و اینکه شهید قلب تاریخ است و بدانیم که پدر، مادر ما متهمیم. 
عجیب این که گفته های شریعتی  نسل ما را با نوعی امید و انرژی عجین ساخت که تا امروز نیز این سلسله ادامه دارد. او گفت: «برای دیدن برخی رنگ ها و فهمیدن بعضی حرف ها از نگریستن و اندیشیدن کاری ساخته نیست، باید از آنجا که نشسته ایم برخیزیم، قرارگاهمان را در جهان عوض کنیم/ هبوط در کویر».
اندیشه شریعتی در این روزگار نیز امتداد دارد و او کماکان یکی از اثرگذارترین متفکران معاصر به شمار می رود. اگر چه 33 سال از درگذشت او می گذرد، هنوز ارتباط گسترده و مستحکمی با نسل ها و به خصوص نسل جوان جامعه ایرانی دارد؛ نسلی که سرگشته و سردرگم است و آنچه را می بیند باور ندارد. این نسل متاسفانه در بسیاری از بزنگاهها با دینی نامانوس در لباسی از خرافه و تحجر و قدرت روبرو شده است. برای چنین نسلی، شریعتی همچنان حرف های فراوانی دارد و توشه ای از همذات پنداری های فرازمانی، مانند این سخنش:
«آنها که گستاخی آن را داشتند که تقدیری را بشکنند و خود بر پیشانی خود بنویسند، درخت های لجوجی بودند که در کویر روییده اند و در آتش برگ و بار افشانده اند».
اگر چه شریعتی متعلق به دیروز است اما برای فهم امروز می توان به کلامش رجوع کرد؛ می توان به روشنی دید که اندیشه اش به دلیل معنویتی آگاهانه از یک سو و نگاهی واقع بینانه و مردم شناسانه از سوی دیگر همچنان جاریست.
شاید در این سالروز شنیدن شریعتی از کلام شهید مصطفی چمران خالی از لطف نباشد که: 
ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم ... 
ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی ... 
ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد ...
ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم ...
ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است ...
ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین ‌اراده را چه زیبا تصویر کردی ...
‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.
ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره



Thursday, June 16, 2011

علی (ع) و سخن حق

در مورد امام علی (ع) به هر مناسبتی، سخن گفتن دشوار است. همچنان که سکوت درباره وی سنگین و پر مسئولیت می نماید ... و حالا امروز در سالروز ولادت آن امام ...
از هر زاویه ای که به زندگی علی (ع) نگاه کنیم حکمرانی اخلاق مدارانه و مردم داری ایشان انکار ناپذیر است. برخورد امام با مسئله حکومت شاهد این ادعاست؛ آنگاه که ایشان را مجبور به قبول خلافت می کنند و امام علی در مقابل تقاضاهای مکرر می فرمایند: «هان، آگاه باشید به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید سوگند که اگر نه این بود جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفته و به یاری ام قیام کرده اند و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسئولیتی که خداوند از علما و دانشمندان گرفته که در برابر شکم خواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم و آخر آن را با جام آغازش سیراب می کردم. آن وقت خوب می فهمیدید که دنیای شما با همه زینت هایش در نظر من بی ارزش تر از آبی است که از بینی گوسفندی بیرون می آید».
امام ذات قدرت را به خوبی می شناخت و از رفتار و کلامشان مشخص است در برابر قدرت موضع داشت و اجازه تسلط قدرت بر نفس خویش را نمی داد. چنانچه در عهد نامه مالک اشتر که قرار بود فرمانفرمایی بر سرزمینی را بر عهده گیرد، فرمود: «بپرهیز از اینکه خود را در شکوه با خدا برابر دانی و یا در بزرگواری اش خود را با او همانند بینی. زیرا خدا هر جباری را خوار و هر گردنکش و متکبری را بی مقدار می کند».
امام نگران آن بود که از قدرت برای تحمیل خواست و نظر فردی استفاده شود که فرمود: «هرگز مگو که مرا بر شما امیر ساختند و باید فرمان من اطاعت شود زیرا چنین روشی موجب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن زوال قدرت است».
حضرت علی (ع) هیچگاه خود را از توصیه و تذکر بی نیاز نمی دید و پشتیبانی از خود را اینگونه می دانست که: «هرگز گمان مبرید مطلب و سخن حقی که بر من می گویید برایم سنگین باشد و از آن ناراحت شوم و گمان مدارید که من در فکر بزرگ جلوه دادن خویشم. زیرا کسی که شنیدن و عرضه حق و عدالت بر او دشوار باشد، عمل به آن برایش دشوار تر خواهد بود. بنابراین از گفتن حق و یا مشورت به عدل با من خودداری مکنید. زیرا من شخصا خویش را ما فوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم ...»
هنگام منازعه، امام جملاتی در دعای 15 نهج البلاغه دارد که: «خداوندا، از نبودن پیامبرمان در میان خود و فراوانی دشمنان و از تشتت و پراکندگی تمایلاتمان شکوه ها داریم. ای پروردگار ما، بین ما و گروه رویاروی ما بر حق داوری فرما و مشکل ما را حل و فصل فرما و تویی بهترین کارگشای همه امور».  
... و آیا امام برای امروز ما قطب نمایی آشکار و نقشه راهی روشن، ترسیم نکرده است؟

Tuesday, June 14, 2011

هزینه های زیست محیطی قانون گریزی

این روزها در برخورد با برخی مشکلات به ظاهر لاینحل کشور، با واکنش های مختلفی مواجه می شویم. بعضی افراد ریشه مشکلات را در عدم تخصیص بودجه یا نیازمند فناوری های بسیار پیشرفته دانسته و برخی دیگر مسایل پیچیده را برای مدیریت کشور به حدی لاینحل می دانند که حل و فصل آن را به دعا موکول می کنند.
در حالی که هر مشکلی نیازمند تجزیه و تحلیل موردی و خاص خود بوده و با بررسی و احصاء آن می توان به رفعش همت گمارد. اما از معضلات کشورهای در حال توسعه در گذشته، عدم برنامه ریزی صحیح و در صورت برنامه ریزی، عدم استمرار برنامه ها بوده است. در کشور ما نیز از سالیان قبل تلاش شد به سمت نظام های برنامه ریزی، تعریف اهداف و چشم انداز بلند مدت حرکت کنیم.  تجربیات نشان داده، تلاش های مقطعی بدون هدف گذاری و ارزیابی مستمر، یا ما را از اهداف دور کرده و یا دسترسی به نتایج را پس از زمان طولانی محقق ساخته است. بنابراین اقداماتی چون تعریف سند چشم انداز 20 ساله به عنوان میثاقی ملی (که در سال 82 نهایی شد) و تعیین اهداف مشخص در زمینه های علمی، اقتصادی، اجتماعی و از جمله محیط زیست در این سند، اقدامی بسیار مهم و حائز اهمیت بوده و می تواند حرکت منسجمی را به وجود بیاورد؛ چشم اندازی که بهره مندی از محیط زیست مطلوب را تکلیف کرده است. همچنین قانون برنامه 5 ساله چهارم که با همین رویکرد تنظیم شد و بسیاری از برنامه هایی که در تداوم و استمرار برنامه سوم تدوین و به تصویب رسید. مانند برنامه جامع کاهش آلودگی هوا برای تهران در سال 79 و 7 کلان شهر کشور که در سال های بعد تصویب شد. حائز اهمیت اینکه برنامه کاهش آلودگی هوا طی سال های بعد از حالت شعار و حرف در آمده و عملیاتی شد. براساس این برنامه در سال 81 تمام خطوط تولید خودرو کشور مشمول استانداردهای آلودگی هوا شده و میزان آلاینده های خودروهای جدید تا حدود 80 درصد کاهش یافت. در همین برنامه در جهت استاندارد سازی سوخت، سرب از بنزین کل کشور حذف شد و خطوط مکانیزه معاینه فنی گسترش چشم گیری یافت. همچنین توسعه شبکه های حمل و نقل عمومی شامل اتوبوس و مترو پایه گذاری و توسعه استفاده از گاز طبیعی به عنوان نوعی سوخت جایگزین عملیاتی شد. در کنار این اقدامات زمینه سازی برای فعالیت مطلوب رسانه ها و فضای مساعد برای تشکل های مردم نهاد تحقق یافت.
با توجه به تاکیدی که در سند چشم انداز 20 ساله کشور درباره محیط زیست شده بود این تصور می رفت که مسئله حفظ محیط زیست و آلودگی هوا نهادینه شده و دولت های بعدی به موضوع اهمیت داده و آن را استمرار  بخشند. غافل از اینکه دولت بعدی با ادعای متفاوت بودن از دولت های قبل و داشتن برنامه های متفاوت رویکردی دیگر داشت.
از نیمه دوم سال 84 و به خصوص در سال 85 در کمال ناباوری نفی یا تعطیلی بسیاری از برنامه های قبلی مانند قانون برنامه چهارم توسعه در دستگاههای مختلف از جمله سازمان حفاظت محیط مشاهده شد. چنانچه در پایان این دوره، مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرد حدود 70 درصد برنامه چهارم عملیاتی نشده است. در حالی که برنامه چهارم مورد اجماع همه دستگاهها و تایید شورای نگهبان قرار گرفته و بنا نبود با نگاه سیاسی به برنامه های ملی نگریسته شود.
بر همین اساس متاسفانه برنامه جامع کاهش آلودگی هوا نیز تقریبا از سال 85 متوقف و کمیته اجرایی آن که مسئولیت هماهنگی و ایجاد انگیزه، پیگیری و نظارت بر اجرا را با تشکیل جلسات مستمر هفتگی و ماهانه داشت، از حیض انتفاع خارج شد.
شایان ذکر اینکه در کنار برنامه مورد بحث، آلودگی های برون مرزی و ناشی از بیابان زایی نیز در قالب پروتکل های منطقه ای مانند ماله و تفاهم های بین المللی مثل کنوانسیون مقابله با بیابان زایی شکل گرفته بود. اما این تلاش ها هم مثل حفظ تالاب های کشور در این دوره همچنان که گفته شده بود، روند متفاوتی یافت؛ روندی که سبب حیرت و ناباوری کارشناسان و متخصصین و سازمان های مردم نهاد بود. در این روند شاهد چرخش رویکرد و عملکردی متفاوت بوده ایم، به نحوی که دونده دوی امدادی به جای ادامه مسیر و استمرار حرکت، بازگشته و دونده قبلی را مورد تعقیب قرار داده است. به نظر می رسد درست در همین نقطه گرفتار درد مشترک کشورهای در حال توسعه و آزمودن آزموده های دیگران بوده ایم.
این روند سبب انقطاع و انفصال در برنامه های کشور شده و البته منشاء آن قانون گریزی بوده است. چنانچه رییس مرکز پژوهش های مجلس، دولت فعلی را قانون گریزترین دولت عنوان کرده است.
وضعیت ما در بحث آلودگی هوا و سقوط وضعیت محیط زیست کشور به میزان 25 رتبه در رتبه بندی جهانی در حالیست که مکزیکوسیتی پایتخت کشور مکزیک طی یک برنامه 10 ساله مشابه برنامه کاهش آلودگی هوای تهران، به موفقیت دست یافته است. مکزیکوسیتی در سال 2000 به عنوان یکی از آلوده ترین شهرهای دنیا مطرح بوده و با تلاشی که از سال 2001 توسط مسئولین آن کشور آغاز شد اینک در سال 2011 یکی از بهترین کیفیت های هوا را در میان کلان شهرهای جهان داراست.
مکزیکوسیتی همچنین شهری با شباهت های بسیار از نظر جمعیت و مسایل اجتماعی و اقتصادی تهران است. حال این سوال مطرح می شود که چطور آنها موفق شدند و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. به نظر می رسد با وجود شباهت ها در برنامه و وضعیت، تنها تفاوت ما با آنها وجود اراده ای مستمر برای تحقق برنامه های مصوب در جهت رسیدن به اهداف ملی بوده است. این اراده مانع از آن شده تا تغییرات سیاسی چرخشی در برنامه های محیط زیست بدهد و آنها را از اولویت خارج کند. اتفاقی که متاسفانه در کشور ما رخ داد.
این چنین می شود که می شنویم برای زدودن ریزگردها از هوای تهران باید دست به دامن دعا شویم. اتفاقا در این مورد نیز تجربه عملی یکی دیگر از کشورهای در حال توسعه موفق بوده است. دولت چین 6 سال قبل از برگزاری بازی های المپیک متعهد شد آلودگی هوا ناشی از ریزگردهای سرخ صحرای گوبی را کاهش دهد. چینی ها توانستند از طریق اجرای طرح های توسعه منابع طبیعی و کاشت گونه های محافط خاک با ریزگردها مقابله کنند و آن را به مقدار قابل توجهی کاهش دهند. بنابراین می بینیم چنین اقداماتی فقط موکول به دعا نیست، بلکه نیازمند عزم و اراده و مدیریت جدی و پیگیر و نیز استمرار مجدانه برنامه ها توسط همه دولت ها برای رسیدن به اهداف مشترک ملی است.
به بیان دیگر برخوردهای حذفی و یک دست سازی سیاسی - که منجر به کاهش نظارت و اصلاحات در قوه مجریه می شود -  آثار و تبعاتی دارد که به سادگی قابل جبران نیست. ما هم البته به دعا اعتقاد داریم، ولی دعایی که در کنار تلاش، خردگرایی و مدیریت هوشمندانه باشد. به ویژه آنکه بحث آلودگی هوا با سلامت مردم رابطه مستقیم داشته و آلاینده ها هزینه های فراوانی را به آنها تحمیل می کند. بنابراین باید کسانی در این زمینه پاسخگو باشند و دستگاههای نظارتی جدیت بیشتری از خود نشان دهند. 


منتشر شده در روزنامه شرق 24 خرداد 90

Thursday, June 9, 2011

او امشب شوقی دارد



خیلی وقت ها دنبال بهانه می گردیم؛ بهانه برای اینکه کاری را انجام دهیم. گاهی دنبال بهانه ایم برای گریه و گاهی برای خنده ... و گاه به دنبال بهانه ای برای آرزو کردن.
می گویند امشب، شب آروزهاست ... لیله الرغائب.   
می گویند شب جمعه اول ماه رجب را لیله الرغائب یا شب آرزوها نامگذاری کرده اند تا شاید آنچه که در این شب آرزو کنی و از خدا بخواهی, به دست آوری. 
یکی از دوستان نکته سنج می گفت تا حالا فکر کرده اید فرق بین کلمه «آمال» و «آرزو» با «رغبت» چیست؟
در لیله الرغائب از رغبت یاد شده است؛ و در رغبت نوعی حرکت وجود دارد که در آمال و آرزو نیست. لیله الرغائب به مفهوم شبی است که باید آرزو کنی، بدانسان پر امید و با رغبت که در مسیر اجابت و دسترسی به آن قرار گیری؛ که آمال و آرزوها را با تلاش باید به نتیجه رساند. البته بخشی از این تلاش، درونی است. به این مفهوم که انسان امید خود را از دست ندهد.
در زندگی همه ممکن است موقعیتی پیش آمده باشد که به دلیل فشار و سنگینی مشکلات حالتی از قهر و ناامیدی و پشت کردن پدید آید. ولی در حدیث زیبایی که حدیثی قدسی است خداوند می فرماید: لو علم المدبرون عنی کیف انتظاری بهم، و شوقی الی توبتهم، لماتوا شوقا الی و لتفرقت اوصالهم من اجل محبتی اگر بدانند آنان که پشت به من کردند چگونه انتظارشان را می کشم و چه شوقی دارم به برگشت آنها، به شوق وصل و دیدارم جان می سپردند و وجودشان از شدت محبت از هم می گسست.
امشب لیله الرغائب، به همه تعلق دارد؛ همه انسان ها و نه فقط مومنین ... که خداوند مشتاقانه منتظر است.  

مرا هم از دعا فراموش نکنید. 

Sunday, June 5, 2011

روز جهاني محيط زيست

شايد سر منشاء جنگ بي پايان بشر با طبيعت، آشفتگي درون، زياده خواهي و خودبيني انسان هاست، و شايد تا وقتي بشر نتواند به حقيقت هستي، نور و آرامش درون دست يابد وضعيت به همين منوال ادامه پيدا كند. 
روز جهاني محيط زيست را در حالي سپري مي كنيم كه دنيا به دليل تخريب و بهره برداري بي رويه از طبيعت و محيط زيست وضعيت شكننده اي را يافته است. به دليل عدم تحقق وعده ها و نبود پاي بندي دولت ها به قوانين و مقررات، امروز بحران محيط زيست به يكي از مهم ترين چالش هاي جهاني تبديل شده است.
نمونه بارز اين چالش را مي توانيم در كشورمان نيز ببينيم. تصوير جنگل هاي روبه ويراني، تالاب هاي در حال خشك شدن، آلودگي هواي شهرها، كاهش منابع آب شيرين، ‌افزايش بيماري هاي ناشي از آلودگي هاي محيطي و ... چهره اي نازيبا و هراسناك از سرانجام طبيعت به تصوير كشيده است... و هشدارها هم ظاهرا به درهاي بسته مي خورد.
در حالي كه بسياري معتقدند كاهش بارندگي، روند جنگ ها و اكنون ناپايداري هاي ناشي از قيام هاي مردمي در مقابل حكومت هاي خودكامه، روند ناپايداري طبيعت منطقه را تشديد كرده، روز جهاني محيط زيست براي ياد آوري اين نكته كافيست كه مردم و حكومت ها در قبال اين وضعيت مسئول هستند. بايد براي مقابله با اين وضعيت گام هاي موثر و بلندي برداشت... و اگر اين گام ها را با تغيير و اصلاح از درون خود آغاز كنيم شايد بتوانيم دنياي بيرون را نيز از تخريب و آسيب نجات دهيم.

امسال (2011) تم اصلي روز جهاني محيط زيست توجه به خدمات جنگل هاي طبيعي براي زيست بوم است كه با توجه به روند تخريب جنگل ها در كشور ما، نيازمند توجه ويژه است.

Friday, June 3, 2011

امام و بازگشت به خويش

در اينكه بزرگ ترين ميراث به جاي مانده از نهضت امام خميني تاسيس جمهوري اسلامي است، شكي نيست. اما در اينكه تا چه حد به اصالت اين ميراث در محتوا و عمل و آن چنان كه مد نظر امام و متاثر از سيره و تفكر ايشان بود دست يافتيم، محل بحث است. اين بحث را البته نه در نقطه اي كه امروز ايستاده ايم، بلكه در تصويري از كليت 32 ساله استقرار جمهوري اسلامي و در ابعاد مختلف بايستي مورد بحث قرار داد.
در اين صورت اگر منصفانه بنگريم به نظر مي رسد با توجه به اهداف و شاخص هايي كه امام مطرح مي كرد در بعضي زمينه ها آرمان هاي مورد نظر امام و وعده هاي داده شده محقق شده، ولي در بعضي زمينه ها اين اتفاق رخ نداده است. 

به بيان ديگر، در ارزيابي يك حكمراني مطلوب يا انقلابي كه هدف اصلي اش تاسيس حكومتي براي تحقق برنامه هاي دين در جامعه بوده، امروز چه قضاوتي مي توانيم داشته باشيم؟ 

با ملاك ها و معيارهاي امروز در بعضي زمينه ها، همگرايي با ديدگاههاي امام مشاهده مي شود و در بعضي زمينه ها شاهد فاصله با آن ديدگاهها هستيم. به نظر مي رسد اين مسئله از آنجا ناشي مي شود كه پيروان امام هر كدام به بخش هايي از تفكر، سيره و توصيه هاي ايشان عمل كرده و بخش هاي ديگر را كنار گذاشتند. يعني به مصداق مكرر تاريخ هر كسي از ظن خويش در كنار امام قرار گرفت و ادامه دهنده مسير وي شد. اين وضعيت موجب فاصله ميان آرمان ها و اقدامات شده و البته چنين رخدادي را مي توان در پس هر انقلابي اعم از حركت هاي عظيم الهي مانند آنچه در صدر اسلام رخ داد و ساير انقلاب ها در طول تاريخ ديد. مگر نبود قيام امام حسين (ع) كه پس از 60 سال از آغاز هجرت براي اصلاح آنچه به نام دين پيامبر پياده مي شد، رخ داد؟
مثال هاي فراواني را نيز مي توان از روند ساير انقلاب ها بيان كرد. اين تجارب بشري حاكي از ضرورت اصلاح مداوم و بازنگري، خود ارزيابي و خود پالايي مستمر انقلا ب ها براي حفظ اصالت آنها و انطباق با خواست ها و انتظارات نسل هاي جديد است.
امام همان قدر كه بر هويت اسلامي و ايراني و مبارزه با استكبار تاكيد داشت، بر فضايل اخلاقي و مبارزه با هواي نفس كه جهاد بزرگ تر شمرده مي شود، اصرار داشت. چنانچه به همان ميزان كه دشمن بيروني را مايه آسيب به انقلاب مي دانست، تحجر و خرافات را نيز آفت اين انقلاب مي شمرد.
به هر حال، در هر وضعيتي كه امروز قرار گرفته و هر ارزيابي كه داشته باشيم، اصلاح و بازگشت به فضايل اخلاقي، همدلي و نگاه اصلاح طلبانه مي تواند فاصله ها و زاويه را كم كند و ما را به اصل خويش بازگرداند.

Thursday, June 2, 2011

در سوگ بانویی قرآن پژوه

این روزها به حکم تقدیر و تلخی روزگار، از «هاله سحابی» مطالب فراوانی در فضای مجازی منتشر شده است. در میان این مطالب، نگاه موشکافانه او و مداقه اش در قرآن کریم را بسیار جالب یافتم. نگاهی که نشان از تمایلات معنوی و تعهد و احساس مسئولیت اجتماعی وی دارد. یکی از این مطالب، بخشی از سخنان وی در سمیناری با عنوان «زن و دکتر شریعتی» است.
  
«وقتي قرآن را با نگاهي زنانه بخواني و دغدغه ات اين باشد كه بخواهي حضور زنان را در قرآن بررسي كني، آنوقت چهره زنی را مي بيني كه براساس آيات قرآن از منزلت بالايي برخوردار شده است؛ دسترسي به حق اقتصادي، ممانعت از زنده به گور كردن دختران و اجبار به ازدواج با آنان، نكات مثبتي است كه در تاريخ آن روزگار براي زنان اتفاق افتاد. اما تفاسير امروزي بايد شكل متفاوتي پيدا كند، به گونه اي كه اگر زن در زمان پيامبر به حق ارثي معادل نصف مرد مي رسيد بايد در اين 1400 سال و براساس پيشرفت اقتصادي، اجتماعي زنان، در اين موارد مفسران ما قايل به نگاه تازه اي مي شدند كه متاسفانه چنين چيزي به چشم نمي خورد.»

«آيا هر آنچه در اين كتاب درباره موضوع زنان آمده، براي هميشه بوده است؟ يا از همان آغاز هم تعدادي از اين آيات موقتي بوده‌اند و يا در مدت كوتاهي به آيه ديگري تبديل يافته‌اند؟»
«فضيلتي كه در قرآن آمده معناي عینی و مادي دارد و نه صرفا ارزشي. هر جا در قرآن سخن از برتري و فضيلت كسي بر ديگري است، دليلش غالبا همان برتري ها در امكانات و توانايي هاي دنيايي بوده است. هر جا در قرآن از فضيلت صحبت شده است مراد: روزي، قدرت، علم، دانش و مهارت است. مثلا بارها از فضيلت هاي قوم بني اسرائيل سخن گفته است يا فضيلت داوود(ع) بر پيامبران ديگر يا ... پس برتري ارزشي از اين واژه مراد نمي شود. در اين كتاب معمولابه صاحبان فضيلت امر مي شود تا حقوق «ديگران» را كه محروم ترند رعايت كنند. به آزادان خطاب مي شود رعايت بردگان را بكنند، به ثروتمندان خطاب مي شود انفاق كنند، يا اين كه به مرد براي مراعات حقوق زن سفارش شده است. حتي در آيه 75 سوره نساء آمده است، چرا به خاطر مستضعفان و مردان و زناني كه زير ستم ظالمان قرار گرفته اند نمي جنگيد و آنان را ياري نمي كنيد؟ بنابراين اگر در آن روزگار مرد خطاب آيات قرآن است به اين دليل بوده كه در آن دوره امكاناتي بيش تر از زن داشته است. اما اين روزها ديگر فضيلت به معنايي كه در قرآن آمده است صرفا به مرد محدود نمي شود و زنان نيز در جامعه از سطوح مختلف فضيلت برخوردار شده اند. جالب اين است در سوره نساء که درباره فضيلت مردان صحبت شده، اين آيه نيز آمده است كه "هرگز نسبت به فضيلت هايي كه يكي بيش از ديگري دارد حسرت نخوريد و تمنا نكنيد، براي مردان آن چيزي باقي مي ماند كه خود كسب كرده اند و براي زنان نيز همان نصيبي مي ماند كه خود به دست آورده اند" و اين نصيب هم که معناي اقتصادي و مالي دارد مي تواند به معناي امكانات ديگر اجتماعي هم باشد ... ».

روحش شاد باد.