Sunday, July 29, 2012

ابراهیم(ع) بنیانگزار آیین پرسشگری و استدلال

تدبر در قرآن (1)
رمضان ماه نزول قرآن است. شاید به همین دلیل در کشورهای اسلامی و از جمله ایران بیش از هر ماه دیگری به قرآن پرداخته می شود. ولی این به معنای رعایت شأن این کتاب آسمانی نیست. زیرا بهایی که به خواندن و قرائت یا حفظ متن قرآن داده می شود- اگر چه در جای خود ارزشمند است- هرگز به شأن تدبر و پرداختن به معنی و مفهوم آیات نمی رسد.  
فهم آیات و تدبر در معنی و مفاهیم عمیق قرآن کریم نه تنها پاسخ سئوالاتی را می دهد که در پس ذهن مخاطب همواره جریان دارد، بلکه انسان را از طریق طرح پرسش هایی ویژه وادار به اندیشه و تفکر در مسایل کلان بشری می نماید.
البته از این مهم تر، مظلومیت قرآن در عدم پای بندی و عمل به آن است؛ یعنی توجه به ظواهر و متشابهات آن و عدم درک و پای بندی به محکمات و اصول آن: «الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ - آنان كه قرآن را جزء جزء كردند (به برخى از آن عمل كردند و بعضى را رها نمودند) الحجر  91».
اشاره به داستان های انبیا یکی از روش های قرآن کریم برای بیان تاریخ عبرت انگیز بشری و نیز ارایه خطوط کلی و شیوه زندگی انسان هاست. به عنوان مثال داستان حضرت ابراهیم (ع) که شاخصه توحید و بیزاری از مشرکین بوده، سنت پژوهش و پرسشگری را پاس می دارد و شرک را همپای اطاعت کورکورانه معرفی می کند.

و اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‏كنندگان باشد (۷۵)

وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ 
پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‏اى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروب‏كنندگان را دوست ندارم (۷۶)

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ 
و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم (۷۷)

فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ 
پس چون خورشيد را برآمد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و وقتی افول كرد گفت اى قوم من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏سازيد بيزارم (۷۸)

فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ 
من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم (۷۹)
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 

حضرت ابراهیم پرسشگری را هم از زاویه اشراق و دل (چون شب بر او پرده افكند ستاره‏اى ديد، گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت: غروب‏كنندگان را دوست ندارم) و هم از زاویه منطق و بررسی پدیده های طبیعی می دید.
او پس از پرستش ستاره، ماه و خورشید که هر سه دیدن نور در تاریکی بود، به حقیقت بزرگ تری پی برد. ابتدا با ناپدید شدن ستاره گفت: لا أُحِبُّ الآفِلِينَ - غروب‏كنندگان را دوست ندارم. بعد که ماه در پس روشنایی روز از چشم افتاد، گفت: لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ- اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم. سپس خورشید را دید که بزرگ تر است، ولی با غروب آن از شرک بی زاری جست: يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ- اى قوم من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏سازيد بيزارم.
ابراهیم (ع) در هر مرحله پس از مشاهده، رو به استدلال آورد و با بهره مندی از حس درونی و عقل خویش از شرک ورزیدن برائت جست.
در آیات 81 به بعد، او را می بینیم که با قومش وارد بحث و استدلال می شود و شرک را روشی فاقد پشتوانه عقلی معرفی می کند:
و چگونه از آنچه شريك [خدا] مى‏گردانيد بترسم با آنكه شما خود از اينكه چيزى را شريك خدا ساخته‏ايد كه [خدا] دليلى درباره آن بر شما نازل نكرده نمى‏هراسيد پس اگر مى‏دانيد كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است (۸۱)

وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۱
كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏اند آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند (۸۲)

الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿۸۲

امروزه دانایی و معرفت از طریق بررسی و تحقیق پدیده های طبیعی و استدلال و تعقل به دست می آید و پایه گذار این روش که به نوعی پایه گذار تمدن بشری محسوب می شود، ابراهیم(ع) بوده است. اینکه پيامبران اولوالعزم (دارای کتاب و دعوت فراگیر) پایه گذار تمدن کنونی بشر هستند شاید مورد پسند برخی نباشد، ولی واقعیت این است که انبیاء برای به کارگیری عقل، توسعه درک و فهم و تحقیق و رهایی بشر از حصارهای تنگ نادانی آمدند، نه برای اجبار و وادار سازی به تبعیت و پیروی های کورکورانه.




Friday, July 20, 2012

رمضان؛ آزادی جان ها

بسیاری گفته اند که «نه» گفتن به تمایلات و خواهش های نفس، بالاترین درجه وجود و شرافت انسان است. در مقابل نیز بحث های زیادی صورت گرفته که آیا میل و خواهش های انسان لزوما در تقابل با عقل و اندیشه قرار می گیرد؟ ویا آیا اصلا ضرورتی برای مهار خواهش ها با افسار عقل وجود دارد؟
این بحث ها تداعی گر موضوع مشهور جدال عقل و نفس است. البته از هر زاویه و دیدگاهی که به موضوع بنگریم در اینکه رفتار انسان ها متاثر از افکار و عقاید و تمایلات درونی آنهاست و اینکه این تمایلات در صورت فقدان چارچوب اخلاقی و اصول رفتاری می تواند ابعادی غیرانسانی ناشی از زیاده خواهی، خود محوری، خشونت و در نتیجه آسیب به دیگران و به خود منتهی شود، تردیدی نیست. انسان های متعالی مراقب افکارشان هستند. زیرا افکار، رفتار فرد را هدایت می کند و رفتار فرد شخصیت او را می سازد. شخصیت نیز آینده و مسیر زندگی فرد را رقم می زند.

شاید از این رو، رمضان تمرین سیر انسان به سوی نظامی اخلاقی و رفتاری متعالی باشد. رمضان تمرین «نه» گفتن به تمام میل ها  و خواهش هایی است که می تواند انسان را از شرافت خویش دور کند. تمایلاتی که سبب بروز نقاط ضعف در شخصیت انسان شده و او را در مقابل سختی ها و فشارها و یا در مقابل طمع قدرت و ثروت خوار و ذلیل می کند. تاریخ همواره شاهد وجود انسانی هایی بوده که نتوانستند بر افکار و رفتار خود مهار اخلاق زنند و در نتیجه لطمات و آسیب های فراوانی را به جامعه خویش وارد کرده اند. بنابراین اگر رمضان تمرینی برای تعالی انسان باشد تا افکار و رفتار خود را به کنترل خویش درآورده، به زشتی ها و پلیدی ها پی ببرد و آنها را از خود دور کند، فرصت مغتنمی به حساب می آید.
از این رو بسیار شنیده ایم که رمضان و روزه تنها بستن دهان بر طعام نیست، بلکه بستن دهان بر دروغ و تهمت و ناسزاست، فرو خوردن خشم است و سد کردن راه افکار نادرست. اما شنیدن کی بود ماندن دیدن؟
رمضان های ما همچنان تنها به بستن دهان ها محدود شده و از همین روست که باور چنین اعتقاداتی برای بسیاری از مردم سخت گشته است. بسیاری، دیگر باور ندارند که دروغ هم روزه را باطل می کند و بسیاری نیز متاسفانه روزه دار را به چشم فردی می بینند که دین برایش تنها توجیه اعمال و تمایلاتش است. در موارد زیادی هم این باور مصداق دارد. آنها روزه دارانی را می بینند که به راحتی در ملاء عام دروغ می گویند اما کسی به آنها تذکر نمی دهد و با ایشان مقابله نمی کند. در حالی که رعایت ظواهر دین نباید پوششی بر باطن افراد باشد. به همین دلیل قرآن کریم در سوره ماعون می فرماید:

پس واى بر نمازگزارانى (۴)

فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ ﴿۴
كه از نمازشان غافلند (۵)

الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵
آنان كه ريا مى‏كنند (۶)

الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ ﴿۶

متاسفانه بسیاری از عمق و اصل روزه غافل هستند و نماز و روزه آنها فقط وسیله عُجب است. یعنی به جای ایجاد تواضع نسبت به دیگران و نگریستن به خویش، باعث غرور و خود برتربینی در آنها شده و حجابی میان واقعیات رفتاری و حقیقت روزه داری آنان می شود.
اینکه ماه رمضان پس از شعبان - که ماه انتظار برای ظهور منجی است - واقع شده شاید به این معنا باشد که برای منتظر بودن، رفتار شکلی مومنانه کافی نیست. بلکه باید رفتار ماهوی براساس تحولات معنوی در انسان رخ دهد و در مفهوم انتظار هم تجلی یابد.
ای کاش چنین بندگانی می دانستند که رمضان در حقیقت ماه آزادی روح و جان انسان هاست؛ آزادی از تمایل ها و خواهش هایی که آنها را از پرواز و ارتفاع دور نگه داشته و تا حد خواری و ذلت در مقابل خواسته ها یا بت ها و قدرت های دنیایی پایین می کشد.  
ای کاش همه بدانیم که سختی گرسنگی و تشنگی ماه رمضان اگر با درک و فهم صحیح و با شراب عشق و معنویت درآمیزد می تواند از افرادی که فقط خود و اطراف خود را می بینند، انسان هایی بسازد که خود را وقف بهبود وضعیت مردم و جامعه می کنند. 

Tuesday, July 10, 2012

آزمون صداقت

شناخت درست آموزه های هر آیین و دین برای کسانی که خود را پیرو آن می دانند و براساس تدبر و تفکر دست به انتخاب زده اند، ضرورت دارد.
بدون شناخت و تدبر کافی در اصول و مبانی، ممکن است فرد پیرو به تلقی ها یا جمع بندی هایی برسد که او را از مسیر اصلی و راه مستقیم دور کند؛ ممکن است فرد مومن تصور کند که به خاطر ایمان و باورهایش مصونیتی یافته و دیگر مورد آزمایش قرار نمی گیرد. همین تصور می تواند او را به اعمال متفاوتی وادارد. چنین فرد یا افرادی به پشتوانه باورشان به خود، رسیدن به اهداف خویش را مقدس می شمارند و بنابراین از ابزاری استفاده می کنند یا روشی را موجه می دانند که ایشان را به هدف برساند.
توجیه این پیروان ناخلف این است که به خاطر قداست اهداف می شود از یک مقدمه نادرست و خلاف واقع به نتیجه ای درست و خوب رسید. اینان فکر می کنند که برای حفظ  نوع تفکرشان و اهداف والا مقامی که دارند می توانند و باید به هر کاری دست بزنند و هر عمل زشتی را انجام می دهند.
اینان البته غافلند از اینکه در پی تحقق ناراستی هایشان چه معضلاتی در عمق جامعه ایجاد خواهد شد. اینان «بدبینی» را رواج می دهند و ریشه «اعتماد» را می زنند. «ریا و تزویر» را جایگزین راستی و درستی می کنند و «خیانت» و «دروغ» را در بطن همه رفتارهای اجتماعی بسط می دهند. چرا که با تکیه به نوع تفکر این قشری اندیشان، راهی برای تقدیر از راستی و درستی و صداقت باقی نمی ماند و این مفاهیم اصیل، به اسطوره ها و رویاهایی تبدیل شده که در میان واقعیات تلخ روزگار گم می شوند.
درست همین جاست که باید به اصل رجوع کرد؛ چه ستونی محکم تر برای مسلمانان از کتابی که خداوند برای حمایت نوع بشر فرستاد تا دلیلی باشد برای درست زندگی کردن.
قرآن تکلیف را در این موارد روشن می کند. آیات ابتدایی سوره عنکبوت را که بخوانید می بینید در این مورد چه راهگشاست. به خصوص آنجا که می فرماید: کسانی که کار زشت می کنند آیا می پندارند می توانند فرار کنند؛ و چقدر زشت است تصوری که دارند ...
به نام خداوند رحمتگر مهربان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الم (۱)

الم ﴿۱
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند (۲)

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿۲
و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد (۳)

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿۳
آيا كساني كه اعمال بد بجا مي‏آورند گمان كردند بر ما پیشی خواهند جست؟ چه بد داوري مي‏كنند؟ (۴)

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ ﴿۴
كسي كه به دیدار خدا اميد دارد، اجل او سرانجام فرا مي‏رسد، و او شنوا و دانا است. (۵)

مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۵

در آیه 3 تاکید دارد آنها که پیشتر از شما هم بودند مورد آزمایش قرار گرفتند تا در میانشان راستگویان و دروغگویان مشخص شوند.
پس بد به حال آنان که می پندارند برای حفظ دین و ایمان حتی می توان دروغ گفت؛ آنان که در این آزمون صداقت رد می شوند، بد امتحانی را اینک پس می دهند ...

Wednesday, July 4, 2012

دین غریب و انتظار


امام باقر علیه السلام: ان قائمنا اذا قام دعا الناس الی امر جدید کما دعا الیه رسول الله(ص) و ان الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا کما بدا فطوبی للغرباء.  
قائم ما چون قیام کند (به علت کثرت تحریفات و غربت دین حقیقی) مردم را به امر نوینی دعوت خواهد کرد؛ همان گونه که رسول خدا(ص) دعوت فرمود، اسلام غریبانه آغاز شد و به زودی مانند ابتدا غریب خواهد شد، پس خوشا به حال غریبان (دین داران واقعی) کتاب غیبت نعمانی، ص 321.
موضوع انتظار و ایمان به ظهور منجی چه فایده و کارآیی برای روزگار ما دارد؟ اگر در این روزگار آن گونه که برخی مدعی اند - همه چیز بر وفق مراد است و همه مشکلات به کفار و دشمنان بر می گردد، چه دلیلی برای انتظار منجی خواهیم داشت؟
مفهوم «انتظار منجی» نامناسب دانستن شرایط و عدم دستیابی به امیدها و آرزوهای متعالی اخلاقی و  انسانی است؛ یعنی این گونه نیست که «منتظر» اوضاع خود و جامعه اش را مطلوب بداند و ظهور منجی را فقط برای سروسامان دادن به اوضاع سایر ادیان یا کفار و مشرکان بخواهد. بلکه اصل فلسفه انتظار، اعتراض به وضع موجود و اعتراض به بداخلاقی ها و کج رفتاری هایی است که به نام دین صورت می گیرد. انتظار، اعتراض به استفاده ابزاری از دین برای رسیدن به مطامع دنیایی و حفظ موقعیت ها، ثروت ها و جایگاههاست.  
منتظر، کسی است که دلش از بی عدالتی ها، بی وفایی ها و بی اخلاقی ها به درد آمده؛ که: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق - من تنها برای تکمیل فضائل اخلاقی مبعوث شده‏ام/ پیامبر اکرم».
منتظر، کسی است که برای غربت دین نگران است. چرا که می بیند همه از نردبان دین بالا می روند، ولی کسی برای دین دل نمی سوزاند. منتظر از همین رو به انتظار می نشینند تا شاهد  امر نوینی مانند بعثت پیامبر باشد و فرجی که با دعوت به اسلام غریب آغاز خواهد شد.
حال ... در این غربت کجایند منتظران و دین داران واقعی؟


اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ
و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است
الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است