Tuesday, April 2, 2013

ماجرای استتار «گفت و شنودی با آقای بادامچیان»: فقط جهت یادآوری -1

این روزها در پایان دوره دولت نهم و دهم سخنان مختلفی به ویژه از اردوگاه اصولگرایان شنیده می شود که مرا به یاد مباحث مطرح شده در سال های 84 و 85 و بحث های داغ اصلاح طلبان و اصولگرایان می اندازد. مرور زمان پدیده بی همتایی در زندگی بشر است. حرکت و عدم ایستایی زمان و وقایع روشنگر همه ادعاها و پاسخگوی مدعیان است؛ اگر انصاف داشته باشند.
از سال 1385 که وبلاگ ابتکار سبز را ایجاد کردم، بسیاری از این مباحث در آن مطرح شد که قضاوت در مورد آنها امروز بسیار راحت تر است؛ چون محک تجربه آید به میان.
شاید بد نباشد به فراخور مسایل روز بعضی از آنها فقط جهت یادآوری باز نشر شود؛ اینکار را با یادداشت «ماجرای استتار» آغاز می کنم:  
ماجراي استتار
نویسنده : معصومه ابتکار - ساعت ۱٠:٠٠ ب.ظ روز چهارشنبه ٢٠ دی ۱۳۸٥
پس از سفري یک روزه به مشهد و توفیق زیارت امام رضا (ع) در روز عید غدیر، دوباره نوبت كار فشرده رسيده بود. ديروز (سه شنبه) ساعت 1 بعد از ظهر هواپيما از مشهد پرواز كرد، در حالي كه من بايد ساعت 3 در خيابان بهشت و در جلسه معارفه اي كه آقاي مهندس چمران با اعضاي جديد شوراي شهر تشكيل داده بودند شركت مي كردم. هواپيما كمي هم تاخير داشت و من ناچار شدم براي جبران زمان از دست رفته خود را مثل جت - البته جت 206 خودم- به محل شورای شهر تهران برسانم.
جلسه که به پایان رسید دوباره بايد از جت خودم استفاده مي كردم. چون در حالي كه ساعت حدود پنج و نيم بود و من تقريبا در منطقه جنوبي شهر قرار داشتم، برنامه زنده اي در راديو گفتگو واقع در جام جم در ساعت 6 بعد ازظهر منتظرم بود. به طرف راديو به راه افتادم و چون ناگزير برنامه بدون من آغاز شد ابتداي آن را از راديو جت! شنيدم.  مهمانان برنامه آقایان دکتر زیبا کلام ودکتر اطاعت، مجری برنامه آقای شهیدی فر و مهمان تلفنی آقای بادامچیان بودند.
بحث در مورد انتخابات شوراها و جهت گیری های سیاسی بود و از آنجا كه من کمی دیر رسیدم و نيز مهمان تلفني برنامه آقاي بادامچيان  پس از بيان مطالبشان برنامه را ترک کردند، مطالبي ناگفته ماند. يعني مطالب مورد اشاره ايشان حتما نیاز به پاسخگويی داشت ولی با قطع ارتباط تلفني روند مباحث تغییر کرد. بنابراين به رغم آنكه چندان مايل نبوده و نيستم در اين وبلاگ وارد مباحث سياسي محض شوم، در اينجا به ضرورت نكاتي را يادآوري مي كنم.
امیدوارم شرايطي فراهم شود تا در همین وبلاگ پاسخ ایشان را دریافت کنم و بدین ترتیب دیالوگ از رادیو گفتگو تا عرصه وبلاگ تداوم یابد. آقاي بادامچيان به حمایت صداي امريكا از مشاركت مردم در انتخابات و راي دادن به اصلاح طلبان اشاره كرده و خواستند اصلاح طلبان نسبت خودشان را با اصلاح طلبان امريكايي و با خود امريكاروشن كنند و خيلي هم بر اين مسئله تكرار و تاكيد داشتند.
اينجا مخاطب من آقای بادامچیان و دوستانشان هستند که از این ادبیات خاص بارها در دوران اصلاحات و بعد از آن استفاده كرده اند.
جناب آقای بادامچیان
شما از مبارزین قبل از انقلاب هستید و می دانید یکی از شیوه های رایج و موفق مبارزاتی پنهان کاری و استتار است. بنابراين حمایت علنی دشمن از یک جریان با اصل استتار جور درنمی آید. آیا جز این است که می خواهند این جریان را آلوده و بدنام کنند؟
آمریکا خوب می داند که مي تواند محبوبیت اسلام مترقی و مصلحانه را با حمایت علنی خود تخریب کند و فرمول اصلی اين كار هم اعلام علنی آن و مخالفت علنی با ديگران است. جناب آقای بادامچیان آيا الزاما هرکس که بی محابا جنگ با آمریکا را آغاز کرد - مانند حمله کنندگان به کویت یا برج های دو قلو - ذاتا ضدآمریکايي است؟
آیا برآیند سیاست های صدام ضدآمریکايی بود؟ آیا کسانی که از منطق و کیاست در مبارزه استفاده کنند و از تندروی بپرهیزند نيروي دشمن محسوب می شوند؟ آیا مقاومت در مقابل حيله هاي متعدد شيطان با اتخاذ سياست و ديپلماسي هوشمندانه همراهی با شیطان تلقی می شود ؟
جناب آقای بادامچیان، شما باید دشمن را مستتر بدانید، چنانکه شیطان در ميدان هاي ايماني مستتر عمل مي كند.
شاخص های اصلاحات را آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود بارها مشخص کردند و نسبت جریان اصلاحات با دشمن در نحوه مدیریت سیاست خارجی و در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت متبلور شد و در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آثار گسترده  و پر برکتی بر جاي گذاشت. در آن دوران، کلینتون كه اين روزها مشخص شده هنوز محبوب ترين رییس جمهور امریکاست از آقای خاتمی تقاضای ملاقات کرد که اجابت نشد و وزیر خارجه اش خانم آلبرایت بابت ستم هاي دولت آمريكا به ايران عذر خواهی کرد. دولت اصلاحات در دیپلماسی خارجی و در دعوت به گفتگوی تمدن ها چنان از اقتدار ملی حمایت کرد که جورج بوش ایران را جزو محور شرارت دانست. علاوه بر آن دولت اصلاحات در حالي متهم به مماشات در مبارزه با امريكا بود كه تنها دولتي بوده و هست كه سه نفر از اعصاي آن در حد وزير و معاون رييس جمهور از دانشجويان مسلمان پيرو خط امام بودند. تلاش هاي دولت اصلاحات براي آن بود تا جلوه های مردم سالارانه و مصلحانه جمهوری اسلامی به جاي خشونت طلبی و تندروي که می خواستند به اسلام نسبت دهند، نمايان شود.
آقای بادامچیان،  امام عزيز بارها در طول زندگی و به طور مشخص در وصییت نامه سیاسی الهی خود دو خطر اصلی را از دو سو مورد تاكيد قرار مي دادند:  1- از  دشمن خارجی 2- از تحجر و انحطاط فکری.
آیا دوستان اصولگرای شما به خصوص طیف تندرويی که چندیست در ورطه مسئولیت اجرایی گرفتار آمده غیر از تهدید خارجی، تهدید دیگری برای انقلاب قائل است؟  همانانی که همواره عده ای را متهم به غرب زدگی و تفکرات غیر اسلامی می كنند،  آیا نسبت خویش با واپسگرایی و پیرایه هايی که جفاکاران به اسلام اصیل وارد ساخته اند روشن کرده اند تا زینت اولیای خدا قرار گيرند و خداي نکرده باعث سرافکندگی نشوند؛ كه امام صادق (ع) فرمود: كونوا لنا زينا و لاتكونوا علينا شينا.

 ماجراي استتار ادامه دارد
نویسنده : معصومه ابتکار - ساعت ٢:٢٧ ب.ظ روز جمعه ٢٩ دی ۱۳۸٥
 به دنبال يادداشت ماجراي استتار در اين وبلاگ و انتشار آن در روزنامه اعتماد ملي، آقاي بادامچيان پاسخ سوالات مطرح شده را ضمن طرح سوالات ديگري ارايه كرده اند. با ابراز خوشحالي از اينكه ماجراي استتار سبب ايجاد گفت و گو و ديالوگ شده و با تشكر از روزنامه اعتماد ملي و آرزوي اينكه درتداوم اين گفت و گو همچنان نقش موثري را ايفا كند، به زودي پاسخ جناب آقاي بادامچيان را ارايه خواهم كرد.

متاسفانه پاسخ آقای بادامچیان را ندارم و نتوانستم پیدا کنم که برای اطلاع خوانندگان در اینجا بیاورم (فروردین 92).

استتار 2
نویسنده : معصومه ابتکار - ساعت ۱:۳٠ ب.ظ روز دوشنبه ٢ بهمن ۱۳۸٥
پاسخ به آقاي بادامچيان
 جناب آقای بادامچیان از اینکه مطلب اینجانب  را - که در روزنامه اعتماد ملی به چاپ رسید - در اسرع وقت پاسخ داديد خرسندم، زيرا اعتقاد دارم این گفت و گو اگر با احترام متقابل و با هدف فهم مطالب و برطرف سازی سوء تفاهم ها تداوم یابد  با ارزش است. حتی اگر در این اثناء به اشتراک نظر دست نیابیم و نتوانیم یکدیگر را اقناع و متقاعد سازیم. به هر حال هدف در گفتمان همان فهم مطلب و رفع سوء تفاهم است .
 شما متاسفانه بر لفظ «اصلاح طلبان تحت الحمایه آمریکا» تاکید دارید، در حالي كه در ادبیات انقلاب اسلامی تحت الحمایه آمریکا بودن یک اتهام است و سال هاست عده ای سعی کرده اند با آن، اصل اصلاح طلبی را ابتدا زیر سئوال برده و سپس آن را حذف کنند. ولی این جنبش و این واژه از متن  انقلاب اسلامی ایران غیرقابل حذف است.
  شما ظاهرا با طرح این موضوع به دنبال معرفی افراد خاصی هستید؛ اشکالي ندارد، اما ایراد تفکر و مشی افراد را بفرمائید نه اینکه مجموعه و اصلاحات را به خاطر افراد معدودي، با به كارگيري القابي خاص زیر سئوال ببرید. در جمع  اصولگرایان هم افرادی هستند که شما منتقد آنها هستيد و ايشان  را نماینده واقعی طیف خود نمی دانید و حتي گاه از گفتار و کردار آنان تبری جسته اید.
 آقاي بادامچيان تكليف ما را روشن كنيد. آيا شما آمريكا را در گفته هاي علني اش راستگو و صديق مي دانيد يا مكار و حيله گر؟ شايد همان طور كه قبلا اشاره كردم - آمريكا مستترعمل کرده باشد و بخواهد ضمن تخریب وجهه اصلاح طلبان، در پس حمایت از آنان که میان مردم محبوبیت دارند، برای خود وجهه ای کسب کند. ضمن اینکه به« شما» هم بهانه ای برای کوبیدن بیشتر اصلاح طلبان بدهد و در اين حال برنامه اصلی خود را با ماموریت های مخفی و مستتر و نفوذ در مراکز حساس دنبال کند. چنانچه منافقین بیشترین ضربه ها را در لباس خودی - و نه لباس فوكل و كراوات و ظاهر روشنفکری - به این مرزو بوم زده اند. تاریخ 27 ساله انقلاب اسلامي نشان داده كه آمریکا هر چه اعلام علنی به مردم داده و درخواست آشکارا کرده نتیجه و پاسخ معکوس ديده است. بنابراين اصلاح طلبان نگران این وضعیت نیستند، زيرا می دانند مردم تصمیمات خود را براساس معادلاتی دیگر اتخاذ می کنند. اما به نظر می رسد شما از تاثير رسانه هاي بيگانه  بر روی مردم بسيار نگران هستيد.
 آیا لزوما اگر آمریکا از کسی حمایت کند باید او را دوست آمریکا محسوب کرد؟  و بعكس با هر كس كه مخالفت كرد بايد او را مخالف آمريكادانست؟ شما به خوبی می دانید که اینجانب در اصلاح طلبی خود کاملا پایبند به اصول هستم. من باور دارم که اصلاح طلبان همانگونه که به مبانی انقلاب اسلامی اعتقاد راسخ دارند، آسیب پذیری انقلاب را از دو سو؛ یکی دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی و دیگری واپسگرایی و تحجر داخلی - که می تواند ریشه در حمایت پنهان خارجی هم داشته باشد  می دانند. امام بارها فرمودند جهاد اکبر و مبارزه اصلی با نفس اماره ای است که در هر كسی مي تواند ظهور کند. بنابراين فرافکنی و جستجوی دشمن فقط در بیرون، حاصلی نداشته و نیم نگاهی هم به درون  مفید خواهد بود.
آقای بادامچیان تعجب برانگيز است که می پرسید: خانم ابتکار مسئله اصلاحات و اصلاح طلبان را با دولت جناب آقای خاتمی چرا مخلوط کرده اند؟
 شما که به سیر تاریخی جریانات سیاسی درون نظام واقفید و اهل منطق، به طور يقين اذعان داريد موضوع اصلاحات و نگرش مصلحانه به روند انقلاب اسلامی را آقای سید محمد خاتمی طرح و تعریف کردند و این مجموعه تا رسیدن به افق متعالی آرمان های انقلاب و اسلام ناب محمدي(ص) همچنان از مبانی و ادبیات اصلاح طلبانه مورد نظر خاتمی پیروی خواهد کرد. اصلاح طلبی و خاتمی از سنخ هم و جدایی ناپذیرند. ضمن اینکه بر خلاف نظر شما، آقای خاتمی هرگز اصلاح طلبی و دوم خرداد را نفي نكردند. در عين حال برخی اصلاح طلبان را مورد انتقادات جدی قرار دادند و به نقد درونی اصلاح طلبی و طرح معایب و اشکالات کار پرداختند. این امر البته از قوت جنبش اصلاحات بوده، زيرا این نهضت خود اصلاح پذیر بوده و هرگز دچار توهم مطلق گرایی و نفی هر گونه اشتباه و خطا نشده است.
 اخيرا در مناظره ای كه با یکی از کاندیداهای لیست رایحه خوش خدمت داشتم،  طرف مقابل گفت: از اینکه اصلاح طلبان به اشتباهاتشان اقرار می کنند، خوشحالیم.
گفتم: بله ما هم از اینکه به اشتباهات خود پی برده و آنها را اصلاح مي کنیم مفتخريم. ولی وای به حال آنان که تصور می کنند هرگز دچار اشتباه نشده و در پیشگاه ملت نيز به اشتباهاتشان اقرار نمی کنند. 
در مورد حزب جمهوری اسلامی نيز تعجب می کنم كه چطور مسئله را اشتباه متوجه شده اید. عوامل ترور شخصیت های معتبر و موجه در حزب و نخست وزیری و دادستاني (در سال 60) با ظاهری کاملا مذهبی،  خودی و به عنوان افراد امین مطرح بودند. آن طور که نقل می کنند  کشمیری (عامل انفجار نخست وزيري) با چهره اي ظاهرا نوراني پیش نماز بعضي محافل دولتی بود. مي بينيم كه در آنجا هم روش تخریبی عملیاتی مطرح بود که با عوامل پنهان اجرا مي شد.
آقای بادامچیان، آیا به نظر شما آمریکا فقط اقدامات علنی دارد؟ آیا منافقین در داخل هم می توانند به صورت علنی و بهره مند از حمایت آمریکا فعالیت کنند؟ یا اینکه منافقین داخل با استتار در لباس ایمانی وارد شده و بدترین ضربه های اطلاعاتی و عملیاتی را وارد کرده اند. شیطان در منطقه ایمانی استتار می کند، نه لزوما در فضاهای دیگر.
َ شما پرسیده اید: آیا اینکه بوش، ایران را جزو محور شرارت نامیده  به خاطر اقدامات دولت اصلاحات بود؟ بايد بگويم خیر، به دليل موضع عزت مدارانه انقلاب اسلامی طی 24 ساله دوران قبل از آن بود. همان مواضعي كه برخی دوستان تندروي اصولگرای شما ناآگاهانه آن را زير سوال بردند و در واقع سال ها مديريت نظام را به چالش كشاندند تا به مقام و منصب دست يابند.    
 آقای بادامچیان سوال ديگر شما اين بود كه آیا آمریکا دشمن اصلاح طلبان بوده و دشمنی کرده تا وارد شورا نشوند؟ حتما تا به حال به اين واقعيت پي برده ايد كه الگوی اسلام دمکراتیک و مردم سالار برای آمریکا - که حکومت های طرفدارش را در منطقه از طریق نظام های خود کامه و غیرپاسخ گو اداره کرده- الگوی مطلوب و مورد پسندي نیست . لابد می دانید که اگر اسلام بتواند در عمل حکومتی را محقق سازد که از جنبه های مردم سالاری، عدالت، رفاه، آزادی، حقوق بشر، کیفیت زندگی و اعتلای مادی و معنوی انسان کارآیی داشته باشد، با رقیبی جدی برای مدل یکه تاز خود (یعنی لیبرال دمکراسی) مواجه خواهد بود.
به طور قطع آمریکا به اصلاحاتی که اسلام ناب محمدی (ص) را احیاء کند، علاقه ندارد؛ يعني به اسلامي با وجهه اي مصلحانه، صلح مدارانه، جذاب و در عین حال پایبند به اصول و مردم سالاری كه مورد پسند جوانان باشد. آمریکا امروز تمام همت خود را برای ترویج یک تلقی خشن، تندروانه و واپسگرایانه از اسلام تحت عنوان مجعول «فاشیسم اسلامی» به كار گرفته و مي خواهد اثبات كند كه تجربه انقلاب و جمهوري اسلامي نتوانسته ميان مردم سالاري و آزادي با دين سازگاري ايجاد كند. این بهترین تعاریف از نسبت اصلاح طلبان با آمریکاست.
 ولی آیا واقعا با شعار و ادبیات تند و رها کردن تدبیرعرصه های دشوار اقتصادی و مدیریتی در داخل می توان در مقابل دشمن ایستاد و مبارزه کرد؟
آقای بادامچیان، اصولگرایان و اصلاح طلبان در میدان عمل و اخلاق هر دو امتحان خود را پس داده اند. به زودی یه سنگین ابرهای سیاه و سيل بهتان و القاب ناروايي که به سوی دولت اصلاحات و اصلاح طلبان روانه بود کم کم به كناري مي رود و خورشید حقیقت نمایان مي شود. اكنون مي بينيم كه از تیترهای جنجالي روزنامه های منتسب به اصولگرایی تا فضاي غيراخلاقي انتخابات سوم تير- که از هیچ اتهامی به شخصیت های نظام ابا نشد چه طرفي بستند جز گرانی، ركود، تورم، توقف طرح های عمرانی و افت مناسبات جهانی و اينكه  اين آمد و آن شد.
 آقای بادامچیان در پایان مطالبتان فرموده اید: «گرایش به اصول است که انسان ها و جريان ها از ابزار دشمن بودن و افتادن به مهلکه تحجر و انحطاط و التقات از جمله غربزدگی و چپ زدگی باز می دارد».
 شما به خوبی می دانید که گرایش به اصول در حرف و تظاهر و ادعا نیست، بلکه در عمل است و در این ميان هیچ گروهی مانند اصلاح طلبان پایبندی نسبی خودرا به اخلاق و مبانی نشان ندادند. ولی خودشیفتگی يا نارسيسم و يا همت نفساني و اطمینان به اینکه به صرف عنوان اصولگرایی از مهلکه نجات یافته اید خطرناک است. قران کریم می فرماید «قد اهمتهم انفسهم» (154 آل عمران)/ آنها همتشان برای نفسشان بود.
اين مطلب در نامه امام علي (ع) به مالك اشتر نيز آمده است؛ قومی که مبتلا به همت نفسانی شد حتي اگر لباس دیانت بر تن کرده باشد، عاقبتی ندارد.
 آقای بادامچیان، نمی دانم چرا شما در این مطلب (و به طور کلی دوستان اصولگرا) موضوع واپسگرایی و تحجر را به صورت بسیار مختصر و اجمالي  مورد اشاره قرار می دهید. اي كاش شما در پاسخ به اين موضوع حوصله بيشتري به خرج مي داديد. 
ما و شما هر دو فرزندان امام و انقلاب اسلامی هستيم. باید مواظب باشیم اسیر پندارهای کلیشه ای و القاب و مارک ها نشویم، اگر قرار است امت میانه باشیم. قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیرا منهم و لا نساء من نساء عسی ان یکن خیرا منهن و لا تلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعدالایمان و من لم یتب فاولئک هم الظالمون»/ اي كساني كه ايمان آورده ايد گروهي از شما گروه ديگررا مسخره نكنند. شايد آنان  بهتر از ایشان باشند، زنانی از زنان ديگر چه بسا بهتر باشند و نکوهش و سرزنش نکنید يكديگر را و همدیگر را با القاب بد خطاب نكنيد كه اين امر سرکشی و فسق پس از ایمان است و آنانکه از آن پس توبه نکنند از ستمگران هستند. (آيه 11 سوره حجرات )
آقاي بادامچيان، مصاديق بارز تحجر و واپسگرايي چه در وابستگان به خارج و چه داخل چيست و پيرايه هايي كه امروز به قامت اسلام عزيز بسته شده، كدامند؟ من از مطلب شما نكاتي آموختم ولي هنوز پاسخ سوال قبلي خود رادريافت نكرده ام. لطفا پاسخ مرا بدهيد. 

1 comment:

  1. خصوصی

    خانم ابتکار. با وجود آشفتگی روشی که در کلام شما - به طور عام - می بینم اما همچنان رحمتی در کلام شما هست که در سخن دوستان اصولگرا نمی بینم. من و امثال من که امروزه، در اقلیت جامعه هستیم از ظلم آشکار و نهان در رنج و عذابیم. یادم هست که در گذشته های دور که ایمان به خدا و پیغمبرش داشتم، کلام علی بن ابی طالب را میخواندم که سخن از خوشرفتاری با مردم میگفت که یا برادر دینی و یا مشابه در آفرینش اند. به هر حال امیدوارم شما در چارچوب نظام بمانید و برای اصلاحش بیشتر و بیشتر بکوشید. امثال من جایگاهی نه این نظام و نه در این کشور داریم

    پ.ن : امکانش هست سلام من را به آقای مسجد جامعی برسانید؟ یک شب ساعت 11 از انقلاب به سمت تهران پارس می رفتم که ایشان هم سوار اتوبوس شد. گمانم به سمت منزل میرفت

    :)

    ReplyDelete