۱٦ تیر ۱۳۸٩
جای جانبازانی که به رغم درد و رنج ناشی از جراحات شیمیایی همچنان در عرصه اجتماعی فعال هستند و چندی پیش تقاضای حضور در جلسه شورای شهر را به مناسبت روز مبارزه با سلاح شیمیایی داشتند، خالی بود.
این هفته هم یک جورهایی با مجروحین شیمیایی و جانبازان عزیر سر و کار داشتیم. پس از آنکه به مناسبت روز مبارزه با سلاح های شیمیایی – که در واقع سالروز حمله شیمیایی عراق به سردشت است - تلاش هایم برای حضور جانبازان در شورای شهر با مانع روبرو شد، روز یکشنبه نماینده دولت در شورا حاضر و در این زمینه گزارش داد.
رییس سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران در روزی که خبرنگاران حضور ندارند به شورای شهر دعوت شده و گزارش مبسوطی در مورد اقدامات صورت گرفته برای جانبازان و شهدا ارایه داد که البته شامل خدمات همه دولت های گذشته در این زمینه بود. اما متاسفانه در زمینه هایی مانند تامین اعتبار برای برخی داروهای خارجی جانبازان شیمیایی و کمبود پرسنل و بودجه، واقعیات تلخی در گزارشش وجود داشت. متاسفانه در حالی که هزینه هایی بدون تکالیف قانونی صورت می گیرد، برخی تکالیف قطعی این چنین مجموعه ای بر زمین مانده است.
به همین علت در این جلسه خاطر نشان کردم که اینجا شورای شهر یا شورای مردم تهران است و ای کاش نمایندگان جانبازان تهرانی حضور می یافتند. به ویژه اینکه تقاضای این حضور را نیز داشتند، اما ظاهرا چنین نگاهی وجود ندارد و همه مسایل باید از زاویه نیازمندی مردم مطرح شود، نه احترام به حضور و اعلام نظر ایشان.
آقای مسجد جامعی هم به ضرورت احترام به عزت نفس و کرامت جانبازان اشاره کرده و موضوع بهره مندی از توان تشکل های جانبازان و اشتغال فرزندان خانواده های ایثارگران را مورد تاکید قرار داد.
اتفاقا در پایان آن روز به دیدار جانبازی که سابقه ایثارگری اش به دوران انقلاب و نیز دفاع مقدس بازمی گشت، رفتیم. یعنی کسی که هم از دوران پیش از انقلاب و هم از دوران جنگ جراحاتی را در بدن دارد، علاوه بر آن که سابقه خدمات ارزنده ای برای کشور را نیز در کارنامه داشته است. حالا او پس از حدود 190 روز حبس و تحمل انفرادی در پی حوادث پس از انتخابات، از زندان آزاد شده و در میان استقبال چشمگیر دوستان و آشنایان و حتی کسانی که دورادور در جریان بودند، به خانه بازگشته است.
امیر ابوطالبی با صبر و متانتی که ویژگی آزادگان این عصر و دوره است، صحبت می کرد. سختی هایی که بر او گذشته و رنج هایی که متحمل شده، انگار دلش را بزرگ تر کرده است. بخشی از حرف هایش با دیگر آزادگانی که به ملاقاتشان رفته ایم مشترک بود. او هم لحظات زیبایی را تجربه کرده که اگر چه توام با سختی و رنج بوده، ولی به خاطر آرمان و هدف مقدسی که داشته، از سایر لحظات زندگی اش متمایز است و در ذهنش می درخشد.
آقای ابوطالبی لاغر شده، ولی نشاط و روحیه قوی اش کاهش نیافته بود. جالب است که آزادگان، ایثارگران و جانبازان در هر عصر و دوره ای به سبب ایمانی که به راهشان دارند، منشا امید و الهام برای جامعه خود و به ویژه جوانانی می شوند که از گذر در مسیر دشوار، بیمناک و نگرانند.
به دیدن هر کدامشان که رفته ایم، در میان حس غم و اندوه پنهانی که داشتند و گاه آشکار می شد، تمسک به قرآن و صبر و استواری ویژگی مشترکشان بود. به خصوص آنهایی که سنشان به دوران پیش از انقلاب و جنگ می خورد، امروز هم بر همان آرمان ها باقی و معتقد هستند.
وقتی آقای ابوطالبی از انسش با قرآن در دوران زندان می گفت، ظریفی یادآور شد: اتفاقا یک عده ای هم در بیرون زندان برای آزادی شما متوسل به دعا و قرآن شدند که بعضی هایشان قبل از این، چندان اهل مناجات نبودند.
No comments:
Post a Comment