درباره وضعیت فعلی اصلاح طلبان و اصولگرایان گفت و گویی با روزنامه آفتاب یزد داشتم که روز سه شنبه در آن روزنامه منتشر شد. خیلی از حرف هایی که می خواستم در قالب پست های مختلف وبلاگ بزنم، اینجا آمده است:
سوال: فكر ميكنيد پايگاه اجتماعي اصلاح طلبان با توجه به عملكردي كه اصولگرايان در 6-7 سال گذشته داشته اند، چگونه است؟
بسمالله الرحمن الرحيم. اصلاح طلبان به طور سنتي يعني از ديرباز يك پايگاه قوي را در ميان جامعه تحصيلكرده، دانشگاهي و نخبگان كشور داشتهاند. در واقع ميتوان گفت نقطه اتكاي اين جريان در امور مختلف سياسي و اجتماعي روي اين قشر بوده است. شايد همراه با مطرح شدن موضوع اصلاح طلبي بحث نقد و آيندهنگري نيز مطرح شده است. به هر حال جامعه دانشگاهي و تحصيلكرده هميشه نسبت به وضع موجود نقد داشته و انتظارات بالاتري دارد. اين موضوع هم به دليل همان شناخت بيشتري است كه اين قشر نسبت به شرايط موجود دارند و بر همين اساس، توقع بيشتري دارند. ميخواهم بگويم به همين خاطر آنها ميتوانند با ذات اصلاح طلبي، بيشتر خودشان را تعريف كنند و به اين جريان خودشان را نزديكتر ميدانند. خوشبختانه جامعه ايران طي سالهاي گذشته، حركت رو به رشدي را در عرصههاي علمي و دانشگاهي داشته است. اين موضوع در كنار نقد بسيار جدي كه نسبت به رفتار و عملكرد اصولگرايان در 6 سال گذشته وارد است باعث گرايش به سمت اصلاح طلبان شده است. به هر حال، اصولگرايان آمدند و شعارهاي جذاب و عامهپسندي را مطرح كردند اما در عمل متاسفانه اتفاق ديگري رخ داد. اين متاسفانهاي كه ميگويم به اين خاطر است كه اصلا بحث رقابتي و سياسي مطرح نيست و بحث اصلي رشد، تعالي و پيشرفت ايران است. در واقع امروز مردم اين موضوع را ميسنجند و ارزيابي ميكنند.
همچنين قشر دانشگاهي شرايط را تحميل ميكند. اين قشر به دليل اينكه قدرت و ابزار تجزيه و تحليل دارد، و نيز دسترسي به اخبار عليرغم تمام محدوديت ها، ميتواند شرايط را مورد بررسي قرار دهد.
به نظر من، اين طيف پشتوانه خوبي براي جريان اصلاحات در شرايط فعلي است. علاوه بر اين، طيف گستردهاي از خود اصولگرايان كه مشكلات زيادي را طي فرآيندهاي مختلف مشاهده كردهاند اصطلاحا ريزش داشته اند و به نظرم ريزش در ميان اصولگرايان كم نبوده است. البته لزوما تمام اين ريزشها به سمت اصلاح طلبان نبوده و شايد خيليشان مستقل ماندند. يعني از اصولگرايان جدا شدند، اگر چه سمت اصلاحطلبان هم نيامدند. اما به هر حال فعلا عدهاي از اصولگرايان به اصلاح طلبان پيوستهاند. طيفي از مردم عادي هم كه لزوما تحصيلات دانشگاهي و روشنفكري ندارند اين روزها با توجه به عدم تحقق وعدهها با ترديدهاي اساسي مواجه شدهاند. آنها وقتي شرايط دوران اصلاحات را با شرايط كنوني مقايسه ميكنند متوجه ميشوند با تمام مشكلاتي كه در دوران اصلاحات وجود داشت وضعيت متعادلتر بود. من به هيچ وجه نميخواهم تحليل غيرواقع بينانهاي داشته باشم، اما مردم عادي هم بالاخره شرايط را موازنه ميكنند. آنها در مورد مسائل ساده مانند قيمت اجناس و مثلا تخم مرغ مقايسه ميكنند. مردم عادي وعدهها و عملكردها را ميسنجند. به نظر من، طيف وسيعي از مردم عادي هم نسبت به جريان اصلاحات نگاهشان بسيار مثبتتر از گذشته است و شرايط را واقعبينانهتر نگاه ميكنند.
سوال: عدهاي معتقدند عملكرد اصولگرايان در سالهاي گذشته باعث شده به نحوي مردم نااميد شوند. در واقع به نظر ميرسد بخشي از مردم به اين نتيجه رسيدهاند كه وعدهها و راهكارهاي مطرح شده نتيجهاي نداشته و بر همين اساس ديگر رغبتي به پيگيري امور سياسي و صندوق راي ندارند. آيا شما همچنين اعتقادي را داريد؟ اگر داريد آيا اصلاح طلبان اين پتانسيل را دارند كه مجددا اميدها را زنده كنند؟
بله با نظر شما موافقم. متاسفانه فضاي عمومي جامعه نسبت به جريانهاي سياسي كشور، فضاي با نشاط و مثبتي نیست. ولي نبايد نا اميد و مايوس بود. خاصيت جريان اصلاحات اينست که با تمام دشواريهاي موجود بر سر راه اين جريان و جفاها و برخوردهايي كه شد، اگر از هر نقطهاي برگرديم و خودمان را اصلاح و بازنگري كنيم و از خطاها درس بگيريم، باز ميتوانيم اعتماد را بازسازي كنيم. براي همين هم است شخصيتهاي ممتاز جريان اصلاحات مثل آقاي خاتمي شرايط عادي شدن فضاي سياسي و تقويت روحيه عمومي و انسجام ملي و حضور جريانهاي مختلف از جمله اصلاحات در صحنه را مطرح ميكنند. ما چارهاي نداريم كه به آينده روشن و تعالي ايران اميدوار باشيم. تجربه نشان داده نميتوان نيروهاي ايثارگر و امتحان پس داده انقلاب را به اين سادگي كنار بگذاريم و اگر اين كار را انجام دهيم خلاءهاي جدي در اركانهاي اجرايي و تصميم گير كشور به وجود خواهد آمد. به هرحال بايد بپذيريم كه كشور ما در عرصههاي مختلف ازجمله بين الملل آسيبپذيريهاي زيادي دارد. نميتوانيم و نبايد بگذاريم شرايط كشور اينگونه، كه وضعيتي مبهم است باقي بماند. بايد به سمت اصلاح اين شرايط حركت كنيم، بايد به گونهاي هم حركت كرد كه اعتماد عمومي مردم به ويژه نخبگان جلب شود و مردم به صحنه بيايند. فكر ميكنم اين موضوع يك ضرورت بسيار مهم براي كشور ما است.
در مقاطعي كه هجمههاي داخلي و خارجي مثل اختلاس اخير و فضاسازيهاي نارواي بينالمللي براي كشورمان ايجاد ميشود، باز هم به اين موضوع مي رسيم كه چقدر لازم است روحيه و انسجام ملي تقويت شود.
سوال: خانم دكتر! چرا اصولگرايان در مورد موضوع حضور اصلاح طلبان در انتخابات دچار تناقض هستند؟ از يك سو اصولگراياني مثل علي لاريجاني و باهنر از اصلاحطلبان خواهش ميكنند كه در انتخابات شركت كنند و از سوي ديگر كساني مثل جواد لاريجاني بيان ميكنند كه اصلاحطلبان اصلا لياقت حضور در انتخابات را ندارند؟
دليل اين موضوع همان دوگانگي يا همان چندگانگي است كه در ميان اصولگرايان وجود دارد. طيفي از اصولگرايان مدتي است كه به واقعيت ها پي بردهاند. اين گروه قدرت فكري و حتي حزبي را در شخص و مجموعه خودشان در صورتي محفوظ ميبينند که به اشكالات و اشتباهات اعتراف كنند و بگويند اشتباهاتي رخ داده است. در واقع آنها از آن جهت گيري كه داشتهاند برگشتهاند و به قول معروف در حال حاضر واقع بينانه و به دور از جناح بازي و باند بازي موضعي حق طلبانه گرفتهاند. واقعيت اين است كه عدهاي از اصولگرايان در اين زمينه گام هايي را برداشته و متوجه شده اند كه كشور نمي تواند بدون تعادل سياسي كه لازمه آن حضور جريانها خصوصا جريان اصلاحات است خوب اداره شود. عده اي از اصولگرايان هم كماكان بر همان تعصبات گروهي خودشان و تحليل هاي چند سال گذشته پافشاري دارند. گويي اين عده شرايط روز را نتوانستهاند بپذيرند و هضم كنند. فكر مي كنم اين موضوع مقدار زيادي بابت جناح بازي و قبيله گرايي و عدم اعتماد به نفسي است كه برخي جناح هاي سياسي دارند. اين ها حاضر نيستند مشكلات جريان خود و حسنات جريان رقيب را بپذيرند و به اين واقعيت آشكار اعتراف كنند.
سوال : وزنه كداميك بيشتر است؟ يعني كدام طرف تصميم گير اصلي در مورد اصلاح طلبان هستند؟
فكر مي كنم تصميم گير اصلي در مورد اصلاح طلبان، خود اصلاح طلبان هستند. هيچ كدام از اين دو طيف نمي توانند در مورد اصلاح طلبان تصميم بگيرند. تصميم گير اصلي خود جريان اصلاحات است. اين جريان يكسري الزامات تعريف كرده كه اين الزامات بحث ورود اصلاح طلبان نيست بلكه بحث برگزاري يك انتخابات سالم، متعادل، با نشاط، پويا و تاثيرگذار براي آينده ايران است. در واقع شرايطي كه اصلاح طلبان مطرح كردهاند از تنها بحث حضور خودشان در انتخابات نيست. فكر نميكنم در حال حاضر اصلاح طلبان دغدغه حضور در انتخابات را داشته باشند. دغدغه اصلي اين جريان در حال حاضر برگزاري يك انتخابات قوي و در شان كشور است. انتخاباتي كه بتواند مباني مردم سالاري را دوباره تحكيم ببخشد و مردم مجلسي قوي، شجاع و توانمند داشته باشند. در واقع چنين انتخاباتي مي تواند به تمام اركان كشور كمك كند. اگر اين شرايط محقق نشود ما چنين انتخاباتي نخواهيم داشت. بنابراين در اين موضوع تعيين كننده خود اصلاح طلبان هستند.
البته اين موضوع هم درست است كه نهادهاي مهم، قدرتمند و تصميم گير در اختيار اصولگرايان است، با اين حال تصميم اصلي برعهده خود جريان اصلاحات است و اين تصميم هم بسيار تعيين كننده خواهد بود.
سوال : سكوت اصلاح طلبان در مورد اختلافات اصولگرايان براي چيست؟ آيا براي اين سكوت هماهنگي شده يا خير؟
اصلاح طلبان به دليل نوع نگاهي كه به مسائل سياسي دارند نه علاقه دارند و نه قائل به اين هستند كه اختلافات اصولگرايان را تشديد كنند. اصلاح طلبان بر اين اعتقاد هستند كه با طرح اين موضوعات وضع را براي خود و كشور بهتر نخواهد كرد. اصلاح طلبان نوعا از اين موضوع تاسف ميخورند. به اين دليل كه به خاطر وجود يك سري اختلافات و مناقشات سياسي، خدمت رساني به مردم، توسعه و تعالي كشور دچار خدشه شده است. در واقع اين موضوع سبب ايجاد فضاي نامطمئن براي فعاليت اقتصادي و سياسي مي شود كه بسيار جاي تاسف دارد. اما اينكه چقدر اين اختلافات واقعي است و چقدر عمدا به آن دامن زده مي شود بايد بگويم در مقاطعي خيلي از تحليلگران معتقدند اختلافات وجود دارد اما گاه در سطوحي تلاش ميشود كه برخي اختلافات بزرگنمايي شود. به شكلي كه بتوان با اين موضوع يك جريانسازي مصنوعي و جعلي براي جايگزيني اصلاح طلبان صورت گيرد. يعني تلاش براي راهاندازي جريان جعلي اصلاحات. ولي بايد گفت عملا اين شگردها هيچ كدام كارآيي نداشته و اتفاقي نيفتاد و نخواهد افتاد.
جريان اصلاح طلبي يك جريان ريشه دار و بسيار تاثيرگذار و عميق است و انكار اين موضوع شايد سبب دلخوشي عده اي در مقاطعي شد و گفتند اصلاح طلبان مردند و از بين رفتند، اما بعد از مدتي متوجه شدند كه نمي شود. يعني مي خواستند تمام عصاره سياست ورزي در ايران را در جريان خاصي تعريف كنند اما نشد و بهره مندي از ساز و كارهايشان به نتيجه نرسيد. الان فكر مي كنم مسائل خيلي آشكار و روشن شده است و قابل انكار نيست كه جريان اصلاح طلبي داخل چارچوب نظام و قانون اساسي امروز بسيار محكم ايستاده و خواهان اصلاح مشكلات است. اصلاح طلبان با تمام سختي هاي موجود، پايبنديشان به مباني انقلاب و اصول مردم سالاري بيشتر است و اعتقاد دارند كه آسيب هاي زيادي در اين دوران به جهت گيري و خط مشي انقلاب وارد شده است. اصلاح طلبي ميخواهد فضاي عمومي كشور اصلاح شود و به نحوي پيش برود تا بتوانند تمام فعالين و گروه هاي سياسي در انتخاباتي سالم، رقابتي و آزاد شركت كنند. اين موضوع به نظر من تلاش براي ايجاد تخاصم در جريان اصولگرايي نيست.
سوال: فكر مي كنيد چه مقدار از اختلافات اصولگرايان سناريوي اين جريان است؟
ببينيد، آن جاهايي كه اتهاماتي مطرح مي شود يا پرونده سازيهايي صورت مي گيرد و به نتيجه نميرسد، ممكن است معامله يا تفاهمي پشت پرده باشد كه پروندهسازيها به نتيجه نميرسد و مسكوت ميماند. اگر آنها اتهام زني بوده، بايد جاي ديگري به آن رسيدگي شود. برخي اوقات اين تصور ايجاد مي شود كه كل اين موضوعات داستاني است و زياد اساس و پايه ندارد و بيشتر براي ايجاد فضاهاي سياسي براي داخل كشور است. در هر صورت اتهاماتي زده مي شود و پرونده هايي كه خلاف بين قانون است رو مي شود و در سطح رسانه و مردم گفته مي شود، اما با آنها برخوردي نمي شود و مسكوت ميماند. اين در حاليست كه اگر چنين خلافي از جناح مقابل سر مي زد اينگونه عمل نميكردند. مثلا چرا بايد تعدادي از نمايندگان مجلس براي طرح سوال از رئيس جمهور پافشاري كنند و حتي موضوع به مرحله استعفا يكي از نمايندگان برسد. اينكه ما مصالحي را در سطح ملي داريم من هيچ شكي در اين خصوص ندارم ولي وقتي اين مصالح در قالب يك سري جريانات گروهي و باندي تعريف شد و بيشتر به مصالح فردي تفسير شد به كشور آسيب خواهد رسيد.
براي همين، ساز و كارهاي مردمسالاري مثل مجلس قوي و مستقل كه بتواند مشكلات را ببينند و حل كند لازم است. اين ساز و كارها حتي مي تواند حريمهايي كه اين دوستان خيلي به آن اعتقاد دارند را حفظ كند. در واقع، در فقدان دستگاههاي نظارتي مستقل و غيرجناحي مثل مجلس و رسانههاي آزاد، جامعه مدني و احزاب آزاد يقينا دچار مشكلات بسيار عميق و گسترده خواهيم شد. اين مشكلات همين مسائلي است كه امروز خود جريان اصولگرا به آن اعتراف دارد و مولود همين شرايط است. شرايطي كه با طرح جامعه يك دست شروع شد و به حذف رقيب رسيد. يعني كاهش شرايط براي طرح انتقادات. معتقدم با اين وجود، باز هم ميتوانيم برگرديم و اشكالات را ببينيم. برخي دوستان اصولگرا در مورد اين موضوع خيلي خوب عمل كردهاند و پافشاريهاي خوب انجام دادهاند و نشان دادهاند باز هم امكان اصلاح و بازسازي شرايط فعلي وجود دارد. معتقدم روي اين ضرورت بيش از هر زمان ديگري بايد تاكيد كنيم. ما نياز به بازسازي داريم.
اين را هم بگويم كه اصلاحطلبان هرگز براي ورود به انتخابات التماس، خواهش و تقاضا ندارند و نخواهند داشت. علت اينكه برخي الزامات و كف خواستهها را اعلام ميكنند ضرورت عمومي كشور است و معتقدند اگر اين شرايط فراهم نشود ما نخواهيم توانست به اهداف و برنامه هايمان در سطح ملي دست پيدا كنيم.
سوال: خانم دكتر از مجلس اصولگرا سخن گفتيد. به هر حال اين موضوع آشكار است كه مجلس اصولگرا از لحاظ نظارتي دچار ضعف است. حال ميخواهم اين موضوع را به شوراي شهر پيوند بدهم و اين سوال را بپرسم كه آيا شوراي شهر كه اكثريت آن هم با اصولگرايان است دچار ضعف نظارتي است؟
بله. شوراي شهر هم از لحاظ نظارتي ضعيف است. ما در دولت يك سري ابزارها و ساختارهاي قوي از قديم براي نظارت داشته ايم. مثل ساختار سازمان بازرسي كل كشور يا ديوان محاسبات يا ذيحسابيها يا همين طور حراست ها و وزارت اطلاعات. اينها ساختارهاي بسيار قوي نظارتي هستند. در نهايت هم كه مجلس وجود دارد. اين ساختارها اگر دچار همان بحث يك دستي و باندي نشوند به طور بالقوه دستگاههاي نظارتي بسيار موثري هستند. كما اينكه در دوران اصلاحات وقتي دولت از يك جريان سياسي بود و دستگاه نظارتي مثل مجلس و سازمان بازرسي از جناح ديگر بودند خيلي سختگيرانه نظارت شد. همين نظارت سختگيرانه مانع از انحراف در دولت اصلاحات شد. اينكه ما بگوييم به طور مطلق اصلاح طلبان هيچ امكان خطا ندارند عين حرف همان عدهاي است كه از آن ابتدا آمدند گفتند، اصولگرايان از اشكال مبرا هستند. اين تفكر غلطي است كه با آموزههاي ديني ما، همخواني ندارد. به هر حال هر كس استعداد انحراف را دارد و بايد در هر لحظه به خدا پناه ببرد و نفس خود را محاسبه كند تا مبادا دچار خطا شود. اين موضوع در عرصههاي حكومتي به سازمان نظارتي تبديل مي شود. سازمان هاي نظارتي بايد مستقل باشند تا بتوانند تخلفات را به نتيجه برسانند. اگر اين موضوع تبديل به ابراز منافع جناحي شود خيلي خطرناك است.
در اين مورد هم ممكن است مماشات صورت بگيرد و هم ممكن است اتهامات بي پايه و اساس به افراد زده شود. در مورد شوراي شهر بايد بگويم اين سازمانهاي نظارتي قوي را شهرداري از قديم نداشته است. ما در شوراي سوم سعي كرديم اين ساختار ها به وجود بيايد. مثل اصلاح نظامات مالي شهرداري تهران. مثل انتصاب ذي حسابان و گزارش گرفتن توسط شوراي شهر. انجام حسابرسي هايي كه از سالها قبل انجام نشده بود يا متوقف بود. البته متاسفانه برخي حسابرسيها بعد از سال ها هنوز با ابهام مواجه و حل نشده است. ولي كلا رويكرد شوراي شهر اين بوده كه نظارت ها را داخل چارچوب ببرد. مثلا تمام شركت هايي كه قبلا حيات خلوت شهرداري بود و اساسنامه اي نداشتند و تحت نظر و نظارت شوراي شهر نبود در حال حاضر همگي زير نظر شورا قرار گرفته اند. تعداد زيادي از اين ها با مصوبات شوراي شهر ادغام و ساماندهي شدهاند. در كنار اين موضوع گزارشات اين شركتها تماما بايد به شورا بيايد تا شورا آن ها را تاييد كند و بودجه هاي آنها تعيين شود. اين ها اقدامات نظارتي مهمي است. همكاري شهردار آقاي قاليباف هم در اين موضوع خيلي خوب بوده است. يعني خود ايشان هم در مورد اين مسائل همراهي و اذعان داشت كه بايد ساختار شهرداري در بحث اعمال نظارتهاي مالي، اجرايي، برنامهاي، فني و زيست محيطي مورد بررسي قرار گيرد. اينها اتفاقات مهمي بوده كه افتاده است. البته شايد براي اعمال دقيق نظارت هنوز به زمان نياز داريم. اما در ابتدا سازمان شهرداري از جهت نظارتي بسيار بيدر و پيكر بود. يك نكتهاي كه در اين موضوع خيلي كمك كرد همفكري و همگرايي جريانات سياسي داخل شورا بود. يعني همه متفقالقول در اين خصوص بودند. ما در شوراي سوم شهر سه جريان سياسي داشتيم، دو جريان اصولگرا و يك جريان اصلاح طلب. اين سه جريان در كنار هم به تعاملي رسيدند كه توانستند خيلي از مسائل شهرداري تهران را از مسائل سياسي و جناحي تفكيك كنند.
اعضا وارد يك سري رقابتهاي مثبت شدند؛ رقابتي كه براي كار، فعاليت صحيح و دقيق بود. به نظر من، شوراي شهر سوم تجربه خوبي است. خلاصه، عدهاي كه تصور ميكنند مجلس بايد يك دست باشد يا يك اكثريت قوي و اقليت ضعيف داشته باشد، شوراي شهر سوم اصلا اينگونه نبود. برخلاف اقليتي كه در مجلس به اين شكل محدود شده اند، اقليت شورا به اين شكل نيست، هر چند كه از نظر تعداد و نفوذ و اثرگذاري در اقليت بوديم.
به نظر من، برآيندي هم كه خود اصولگرايان پيدا كردهاند اين است كه ميشود در چنين ساختاري خيلي بهتر كار كرد و بازدهي بيشتري داشت. البته اين گفتهها به معني اين نيست كه ما به اهدافمان رسيديم و تخلفي اتفاق نمي افتد. ما با آن چيزي كه بايد باشد فاصله داريم. حتي بازي هاي سياسي و جناحي هم اتفاق مي افتد و متاسفانه بعضا برخي طرح ها با پشتوانه سياسي طرح مي شود و پشتوانه كارشناسي ندارد. اما خيلي اين موارد كم است و بيشتر موضوعات با صبغه كارشناسي است.
سوال: به گزارش حسابرسي ها اشاره كرديد پرونده معروف زمان شهرداي آقاي احمدي نژاد به كجا رسيد؟
به هيچ كجا. فعلا اين پرونده مسكوت مانده است و ما منتظر نتيجه و جواب هستيم آقاي دكتر نجفي گزارش خوبي را چند وقت پيش در اين خصوص به رسانه ها دادند. ما تقريبا در مورد اين موضوع به هيچ نتيجه اي نرسيديم.
سوال : خانم دكتر! چه كسي مانع مي شود؟ آقاي نجفي گفته اند كه اين پرونده در كشوي ميز آقاي چمران مانده است.
بايد كشوي همه ميزها را ببينند تا معلوم شود اين پرونده كجا متوقف شده است (با خنده). به هرحال فكر مي كنم شورا نسبت به اين مسئله نتوانسته نتيجه بگيرد و يكي از موضوعاتي است كه مورد پيگيري و اعتراض جريان اصلاحات در شوراست.
سوال: خوب چه كسي مانع ميشود؟
به هر حال ...
سوال: حتما كسي كه مانع ميشود قدرت زيادي دارد؟
بله. بالاخره جرياني مايل نيست اين موضوع مطرح شود و شايد هم اين موضوع مسائل را در موازنهاي قرار ميدهد كه بهتر مي بينند مطرح نشود.
سوال: پيشبيني خودتان در مورد حضور اصلاح طلبان در انتخابات چيست؟
اصلاح طلبان مواضع خودشان را بسيار روشن گفتهاند. يعني براي يك انتخابات پرشور بايد آن حداقل شرايط مهيا شود. براي اينكه ما يك انسجام قوي اجتماعي و سياسي داخل كشور داشته باشيم و بتوانيم منافع مليمان را پيش ببريم مقدمات و شرايط مردمسالاري متعادل بايد فراهم باشد. اما الان اين شرايط براي اصلاحطلبان فراهم نيست. البته در بعضي زمينهها اتفاقاتي افتاده كه مثبت بوده، اما مواردي هم رخ داده كه منفي بوده است. در كل شرايط به هيچ عنوان شرايطي نيست كه اصلاحطلبان بتوانند فعاليت كنند. هنوز دشواريها و محدوديتها بسيار زياد است و در چنين فضايي امكان فعاليت وجود ندارد. مگر اينكه تحولاتي اتفاق بيفتد. ما هم نااميد نيستيم، چون واقعا معتقديم كه افراد زيادي در جريان اصولگرايي و كساني كه دلسوز هستند و به دنبال ثروت و قدرت نيستند و آينده انقلاب و ايران را مي بينند، دلسوز اين شرايط هستند و متوجه شدهاند كه اگر اصلاح طلبان نقدهايي - كه بعضا به دليل دلسوزي تند هم بوده - به شرايط داشتند هيچ كدام انگيزه منفي در آن نبوده و خيرخواهانه بوده است.
جالب اين است كه بسياري از اين نقدها هم درست از آب درآمده است و خيلي از آن ها نقدها را اكنون خود اصولگرايان مطرح مي كنند؛ نقدهايي كه بسيار تندتر از نقدهاي اصلاح طلبان است. شايد مشكل و گناه اصلاح طلبان اين بود كه زودتر از زمان خودش حرف زدند و مشكلات و نواقص را ديدند. اين موضوع براي كشور بايد فرصت باشد و بايد ما مثل خيلي از جاهاي دنيا بتوانيم در مسائل سياست خارجي و داخلي موازنه كنيم و از وجود گروه هاي منتقد استفاده كنيم. در واقع كمك كنيم و از وجود گروههاي منتقد استفاده كنيم. در واقع كمك كنيم اينها قوي باشند و فعاليت كنند تا بتوانند در موضوعات مختلف به كمك كشور بيايند. اين به نظرم ديدگاهي است كه خيلي از دوستان اصولگرا مطرح مي كنند. اين عده دغدغه اين را دارند كه اصلاح طلبان در صحنه حضور داشته باشند و در انتخابات شركت كنند. برخلاف عملكرد اين عده، كساني هم هستند كه اصلا تاب و تحمل اين مسائل را ندارند و كماكان ديدگاههاي تنگ نظرانه خود را داشته و از مسائل زمانه درس نگرفته اند. نمي خواهم در مورد دليل اقدامات اين افراد قضاوتي داشته باشم ولي به هر ترتيب مسائلي مانع از ديدن حقايق شده و اين موضوع ميتواند براي كشور سختيهاي زيادي را به دنبال داشته باشد.
سوال: خانم دكتر! بين اصلاحطلبان داخل و خارج از مجلس ارتباطي وجود دارد؟
ارتباط ارگانيك و كاري خير. ممكن است در حد جمعهاي خانوادگي يا مجلس عزا و عروسي باشد. اصلاحطلبان در يكي دو سال اخير همديگر را يا در مراسم عزا يا در مراسم عروسي ملاقات كردهاند (با خنده). واقعا به دليل شرايط برنامه ديگري ندارند.
سوال: به نظر ميرسد اصلاحطلبان داخل مجلس زياد در قيد و بند آن ملزومات و پيش نيازها براي حضور در انتخابات نيستند؟
چرا هستند. يك همگرايي خوبي ميان دوستان وجود دارد . مشكل اين است كه ارتباطات وجود ندارد. ما برنامه منسجم و تشكيلاتي نداريم. الان اصلاحطلبان نه احزاب مرتب و منظمي دارند و نه جلسات منظم. فكر ميكنم شايد فقدان ارتباط دروني و يا برخي فشارها باعث ميشود برخي دوستان موضعي بگيرند كه زياد هماهنگ نباشند. تا آنجا كه من اطلاع دارم به جهت آن مباني فكري و اعتقادي كه جريان اصلاحات دارد همگي نظر مشترك دارند. يعني اين اصلا تاكتيك اصلاحطلبان در يك مقطع خاص نيست و اين موضوع برميگردد به اعتقاد ريشهاي و پيوندي كه اين جريان با انقلاب دارد. در واقع اصلاح طلبان، اصلاحات را يك جريان منفك از انقلاب اسلامي نمي دانند. يعني انقلاب اسلامي جريان مستمر اصلاح طلبي را بايد در درون خود داشته باشد تا بتواند به اهدافش دست يابد.
اين شرايطي هم كه براي انتخابات تعريف مي شود، يك سري الزامات اوليه است كه براي هر فعاليت سياسي و جرياني كه بخواهد شكل بگيرد، بايد باشد. اين الزامات بسيار روشن و بديهي است. بنابراين در ارتباط با اين موضوع من اختلاف نظري ميان جريان اصلاحات نميبينم. حتي من در طيفي از اصولگرايان هم نمي بينم كه خيلي با اين موضوع مخالف باشند، منتهي شايد آنها زمينه طرح اين موضوع را ندارند. البته خيلي هايشان اين مورد را بيان كردهاند و گفتند كه اصلاح طلبان بايد در انتخابات بيايند. البته اصلاح طلبان هيچ برنامه منسجمي ندارند كه بنشينند و برنامه ريزي كنند. فعلا همين صحبتها و بحثهايي است كه در محافل خانوادگي و جلسات عروسي و عزا مطرح ميشود (با خنده).
سوال: با آقاي خاتمي هنوز در ارتباط هستيد؟
بله كارهاي مطالعاتي انجام ميدهند و يك سري جلساتي برگزار ميكنند. ايشان عروس و داماد هم خيلي دارند. يك يا دوباري كه آنجا رفتم واقعا شلوغ بود و كنار دفتر آقاي خاتمي عروس و دامادها صف كشيده بودند! جالب است كه بدانيد در همين روزها يكي از روزنامهها نوشته بود كه آقاي خاتمي دچار افسردگي شدهاند (با خنده).
No comments:
Post a Comment