Saturday, December 24, 2011

آلودگی هوا و داستان دو شهر؛ تهران و مکزیکوسیتی


سال گذشته وقتی مکزیکوسیتی پايتخت مكزيك، به عنوان يكي از شهرهاي سالم دنيا به لحاظ كيفيت هوا معرفي شد، برخي تصور كردند سياست ها و اقدامات محيرالعقولي صورت گرفته تا شهري كه در ابتداي هزاره سوم آلوده ترين هوا را در میان شهرهای دنيا داشت، اكنون پس از يك دهه مشكلات را پشت سر گذاشته است.
واقعيت اينست كه برنامه كاهش آلودگي هواي مكزيكوسيتي از ابعاد جمعيتي، اجتماعي و تعداد خودرو بسيار شبيه تهران بوده و در این حال توانسته با برنامه اي مشابه آنچه كه يازده سال پيش در تهران به تصويب رسيد به موفقيت برسد. توسعه حمل و نقل عمومي، ‌مترو، اتوبوس، به روز رساني استانداردهاي خودروها،‌ ارتقاء استاندارد سوخت، استفاده از گاز طبيعي، معاينه فني و حذف خودروهاي فرسوده، از محورهاي مشترك برنامه كاهش آلودگي هواي این دو شهر بوده است.
اما سئوال اصلي اينست كه چرا يكي (مکزیکوسیتی) موفق شد و ديگري (تهران) هنوز اندر خم يك كوچه است؟
تجربه مکزیکوسیتی نشان مي دهد برخلاف القاي برخي مسئولين، معضل آلودگي هوا قابل حل است. برنامه جامع كاهش آلودگي هوای تهران در سال 1379 و در دولت هفتم براساس مطالعات بين المللي و داخلي به تصویب رسید و از همان سال به پشتوانه سازوكارهاي مديريتي قوي، اعتبارات و برنامه زمان بندي اجرايي شد. این برنامه در دولت هشتم با پيگيري خاص رييس جمهور وقت آقاي سيد محمد خاتمي به دستاوردهاي قابل توجهي رسید.
كميته اجرايي این برنامه که به عنوان ساز و كار مديريتي، به طور منظم 2 هفته يك بار با محوريت سازمان حفاظت محيط زيست و با حضور نمايندگان مختار تمام دستگاههاي مرتبط تشكيل می شد، توانست با همكاري خودروسازان براي اولين بار استانداردهاي مربوط به هوا را اعمال و تا 80% آلودگي خودروها را کاهش دهد. اين استانداردها براي موتورسيكلت ها، اتوبوس ها و خودروهاي سنگين نیز تعیین شد. همچنین با همكاري وزارت نفت و با حذف سرب از بنزين عرضه شده در كل كشور، اولين گام موثر براي استاندارد شدن سوخت برداشته شد. توسعه مراكز معاينه فني، اتوبوس هاي گازسوز، ارتقاء ادواري استانداردها نیز در اين دوره تحقق یافت. آموزش و جلب مشارکت عمومی برای مقابله با کاهش آلودگی هوا نیز در قالب فعالیت های مختلف از جمله حمایت از تشکل های غیردولتی از محورهای مهم این برنامه بود.
البته اين سياست به شهر تهران محدود نشد و طي سال هاي 80-84 برنامه جامع كاهش آلودگي هوا براي 7 شهر دیگر شامل اصفهان، تبريز، شيراز، اراك، مشهد، اهواز و كرج پس از مطالعات خاص تهیه و اجرايي شد. به این ترتیب در پايان دولت هشتم و در شهريور 84،  این 7 شهر نیز داراي برنامه اجرايي بودند و جلسات مربوطه آن با حضور استاندار تشكيل مي شد.
در سال 84 همچنین براساس جلسات كميته اجرايي تهران و بررسي هاي عمومي، بازنگري برنامه اول آماده ابلاغ شد.
با آغاز به كار دولت نهم كه نويد «رويكرد و برنامه های متفاوت» مي داد، «برنامه چهارم توسعه» ‌به رغم آنكه با اجماع نظام تدوين شده بود، با اتهاماتي چون «غرب زدگي» مواجه و با «مشكل دار» خواندن آن، عملا از اجرايش سر باز زده شد. در مقابل حيرت و ناباوري نخبگان و حتي همفكران سياسي دولت، برنامه هاي كارشناسي فني و غير سياسي هم تعطيل شد. در این میان محيط زيست به راحتی خارج از اولويت هاي ملي قرار گرفت و پس از تغييرات گسترده و مكرر مديران و معاونين سازمان حفاظت محیط زیست، تشكيل كميته اجرايي تهران عملا منتفي شد.
این روند از سويي، ارتقاء منظم استانداردها را در زمينه هاي مختلف متوقف ساخت. از سوی دیگر در همان ماههاي اول، طرح هاي اساسي دولت های قبل و مقررات تثبيت شده محيط زيست مانند ممنوعيت استقرار واحدهاي جديد صنعتي در محدوده 120 كيلومتري تهران و ممنوعيت شماره گذاري خودروها و اتوبوس هاي ديزلي در شهرهاي بزرگ لغو شد. افزایش سقف جمعيت شهر تهران در طرح جامع با نظر غيركارشناسي و فقط به دلايل مقطعي رخ داد. دستور کاهش قیمت خودرو به خودروسازان بزرگ كشور هم به حذف كانيستر (دستگاه جمع آوري بخارات بنزين در صدها هزار خودرو توليد شده) منجر شد. از دیگر سو، استاندارد بنزين نه تنها ارتقاء پيدا نكرد بلكه براي افزايش حجم آن، تركيبات پتروشيمي مورد استفاده قرار گرفت که نتيجه آن افزايش چند ده برابری بنزن (از مواد آلاینده آروماتیک) بوده است. در همین حال بودجه هاي دولتي مربوط به مترو و اتوبوسراني يا اصلا پرداخت نشده يا با تاخير وصول شد. كميته سه جانبه معاينه فني نیز تعطيل و در فقدان حضور جدي مدافع محيط زيست، قانون معاينه فني از 2 به 5 سال در مجلس افزايش يافت.
در مجموع بعد از سال 84 به برنامه هاي كاهش آلودگي هوا شهرها توجهی نکردند و جلسات كميته اجرايي كاهش آلودگي هوا نیز پس از 5 سال ركود كامل، در تهران نيز به استانداري واگذار شد كه خود وظايف متعدد ديگري بر عهده دارد. گویی محيط زيست و بلكه عرصه مديريت كشور به ميدان سعي و خطا و تجربه های مجدد بدل شد و دیگر قانون و برنامه، محلي از اعراب نداشتند.
علاوه بر اینها، به دليل بي توجهي دولت هاي همسايه و منطقه به آبخيزداري و مديريت سرزمين، گرد و غبار گسترده شهرهاي کشور از جنوب غربي تا تهران را در بر گرفت و به معضل آلودگي هوا دامن زد.
همانطور که اشاره شد برنامه های کاهش آلودگی هوای تهران و مكزيكوسيتي مشابه بوده و شاید تنها يك تفاوت عمده با یکدیگر داشت. به این صورت که در مکزیک با وجود رقابت هاي جدی در تغيير تركيب پارلمان و حداقل دو دوره انتخابات رياست جمهوري با دولت هاي متفاوت، همگی به برنامه ها و قوانین مصوب پايبند ماندند. به نظر می رسد در مکزیک قرار بر این شد که هر دولتي بر سر كار بیاید ادامه دهنده راه قبلي باشد و اجراي برنامه های ملي را یا با جديت تداوم بخشد و يا در همان جهت بازنگري منطقي و اصولي انجام دهد.
در مكزيكوسيتي هيچ معجزه اي جز همدلي و وفاق ملي احزاب متنوع و حتي متخاصم براي تضمين آينده بهتر و توسعه كشور اتفاق نيفتاد. دولت ها با جهت گيري سياسي مختلف آمدند و مانند مسابقه دو امدادي، كار را از قبلي تحويل گرفته و جلو رفتند. در مكزيك پديده اي تحت عنوان «قانون گريزي دولتي» هرگز اتفاق نيفتاد. آنجا برنامه ملي توسعه را كه حاصل هزاران نفرساعت نظر و كار كارشناسي بود، رها نکردند تا به نظريات من درآوردي و راه حل هاي تبليغاتي براي حل معضل هوا بپردازند. سياست مداران و صاحب منصبان مكزيكي اجراي دقيق و هماهنگ قانون را بدون هرگونه گسست، انقطاع و بريدگي دنبال كردند و در نتيجه جواب گرفتند. مکزیکوسیتی در سال 2010 هواي بسيار بهتري را كه نعمت و ارمغان بي بديل الهي است، به دست آورد و به راستي مگر نه اينست كه «ليس للانسان الا ما سعي».
 منتشر شده در روزنامه شرق 3 دی 1390

Friday, December 9, 2011

عیادت از یک جانباز شیمیایی یا تبلیغات انتخاباتی!؟

چهارشنبه شب عیادتی از یک جانباز شیمیایی داشتم. اینکار را وظیفه ای انسانی می دانم، به ویژه اینکه به عنوان عضو شورای شهر تهران می بایست پیگیر بحث آلودگی هوا که اثرات بسیار منفی بر روی جانبازان شیمیایی دارد، باشم. این البته اولین ملاقات نبود. هر وقت توانسته ام به چنین عیادت هایی رفته ام و در مورد جانبازان شیمیایی بیشتر ملاقات ها با پیگیری های آقای کسایی زاده خبرنگار مهر و صاحب وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران انجام شده است.
امروز دیدم گزارش این عیادت با تیتر «مشروح کامل نخستین نشست تخصصی تاثیرآلودگی هوا بر جانبازان شیمیایی» در این وبلاگ و در چند خبرگزاری منتشر شده است.
البته نیت اولیه همان عیادت بود، ولی با ابتکار عمل آقای کسایی زاده ظاهرا قرار بوده به صورت نشستی در این زمینه در آید و من خبری از این ماجرا نداشتم. حتی در تماس های مربوط به هماهنگی برنامه، قید کرده بودم که خبرنگار در جلسه نباشد بهتر است. اما نکته جالب اینکه ظاهرا برخی حضور مرا در این نشست اقدامی تبلیغاتی عنوان کرده و برگزار کننده برنامه را متهم به تبلیغ برای من.
فکر کردم: کدام تبلیغ؟ شاید عده ای دچار خیالات شده و تصور می کنند ممکن است نامزد انتخابات مجلس شوم!
اول خنده ام گرفت، اما بعد به شدت متاسف شدم؛ از اینکه در کنار طرح رنج و درد یک جانباز شیمیایی و به ویژه شرایط سخت زندگی و معیشت این قهرمان جنگ، افرادی هستند که مسایل را هنوز  از چنین زوایای سخیفی می بینند.  
البته هستند  کسانی که با بهره برداری سیاسی از حضور در کنار عزیزان ایثارگر به مقام و منصب رسیده اند، اما در میان اصلاح طلبان کمتر چنین چیزی دیده شده و خوشبختانه امروز دیگر در میان مردم و ایثارگران تبلیغاتی اینچنین رنگ باخته است. چرا که به بی پایگی و ریاکاری اینگونه اقدامات پی برده اند.
در هر حال موضوع آلودگی هوا اینک بر زندگی میلیون ها شهروند ایرانی در حالی تاثیرات منفی دارد که بسیاری از مسئولین از اجرای مصوبات و برنامه های مدون مربوطه عقب مانده اند و ظاهرا گرفتار حل و فصل مسایل مهم تری هستند!
نکات قابل تاملی در مورد آلودگی هوا و نوع موضع گیری های کنونی طی عیادت از آقای هاشم زمانی و  همسر محترم ایشان مطرح شد که می توانید در گزارش وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران بخوانید.    http://chemical-victims.blogfa.com/post-909.aspx

Monday, December 5, 2011

شکست پیروز

در ماجرای عاشورا برخی نکات کلیدی وجود دارد که اکثر اوقات فراموش یا دچار تحریف می شود؛ مثلا اینکه امام حسین (ع) قصد جنگ نداشت، بلکه گروهی بر سر راهش قرار گرفتند و بر او شوریدند. امام به دعوت کوفیان راهی آن شهر بود و وقتی خبر رسید که دعوت خود را پس گرفته اند و سفیر امام را در آن شهر به شهادت رسانده اند، قصد بازگشت کرد. اما لشگر مقابل، راه را بر او بست تا به بیعت با یزید که خلیفه مسلمین به شمار می رفت، وادارش کند.
پس امام نه با هدف جنگ و ورود به یک مخاصمه، بلکه برای جاودانه ماندن حقیقت دین از بیعت با یزید سر باز زد. همان جا بود که امام حسین فرمود: جز برای اصلاح دین جدم حرکت نکرده ام.

این ایستادگی باعث شد تا مسلمانان ناآگاه و دو آتشه ای که به آنها گفته شده بود «امام حسین علیه حاکم بر حق و امیرمومنان خروج کرده»، خونش را مباح بدانند. از نظر آنان، نوه پیامبر باید بیعت می کرد و راهی جز این نداشت. این توجیهی به ظاهر دینی و اعتقادی برای مقابله با امام حسین بود که کارکرد موفقی نیز در میان گروهی از عوام داشت.
اینگونه شد که در روز دهم محرم سال 61 هجری امام حسین و اندک یارانی که در کنار ایشان ماندند همه به ظاهر شکست خوردند و از صحنه روزگار کنار رفتند. در آن مقطع به نظر می رسید که حکومت یزید به ثبات و پایداری رسیده است. اما آیا واقعا حقیقت ماجرا اینگونه بود؟
پیام باطنی این شکست ظاهری را اولین بار زینب کبری خواهر شجاع امام به زبان آورد. او در کاخ سلطنتی یزید اعلام کرد که «در کربلا جز زیبایی ندیده است» و این رمزی بود که دل سیاهی و تاریکی دوران درهم تنیدگی تزویر و ظلم را می شکافت؛ مانند شهابی که دل آسمان تاریک شب را می شکافد و خطی از روشنی باقی می گذارد. همین شهاب، افراد صاحب اندیشه را به فکر واداشت که میان کشته شدنی آن چنان سبعانه با اشاره حضرت زینب به زیبایی های دشت کربلا، چه رابطه ای وجود دارد.
این پرسش را از فراز تاریخ - امروز هم که عزاداری ها بر فضای شهر سایه افکنده - می توان شنید. چه رازی در این تعابیر بوده که اینک قرن هاست عاشورا یک پیروزی تلقی می شود و ایستادگی امام حسین در مقابل ظلم، تزویر و انحراف حکومت جور نه فقط در میان شیعیان بلکه برای صاحبان اندیشه و اهل تفکر به عنوان حرکتی جاودانه و آشکار کننده حقیقت مطرح  و یک پیروزی تاریخی به حساب می آید.



امام علی(ع) در حکمت 327 نهج البلاغه کلامی دارد که گویی خبر از آینده فرزندانش در عاشورا می دهد و نیز کلامی برای همیشه تاریخ تا عمیق تر به رویدادهای روزگار بنگریم: «هر که با گناه و تخلف به پیروزی دست یابد، پیروز نیست. کسی که با توسل به بدی و شر پیروز شود در حقیقت شکست خورده است». 
این کلام، حقیقت دیگری را نیز صحه می گذارد که «هدف، وسیله را توجیه نمی کند»، و این گونه حرکت ها هرگز در قاموس ائمه (ع) و رهبران دینی نبوده است. 

Friday, December 2, 2011

هر دو تسخیرند، اما این کجا و آن کجا؟


تفاوت ماهوی تسخیر سفارت امریکا با ورود به سفارت انگلیس
هر دو تسخیرند، اما این کجا و آن کجا؟
دیپلماسی ایرانی در گفتگو با دکتر معصومه ابتکار، سخنگوی دانشجویان مسلمان خط امام در جریان تسخیر سفارت امریکا در تهران و عضو فعلی شورای شهر تهران به مقایسه تسخیر سفارت امریکا و بریتانیا پرداخته است.
سایت دیپلماسی ایرانی: جریانات منتهی به ورود دانشجویان به سفارت بریتانیا در تهران، در نگاه اول برای برخی از رسانه های داخلی و خارجی یادآور حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت امریکا در تهران بود؛ حرکتی که آثار آن هنوز هم بعد از سی و دو سال در روابط ایران و امریکا مشاهده می شود. به سراغ دکتر معصومه ابتکار، سخنگوی دانشجویان مسلمان خط امام در جریان تسخیر سفارت امریکا در تهران و عضو فعلی شورای شهر تهران رفتیم تا ببینیم این دو حرکت تا چه حد به هم شباهت دارند. ماحصل این گفت و گو را می خوانید:


برخی مسئله حمله به سفارت انگلستان را به اتفاقی که بعد از انقلاب صورت گرفت و طی آن سفارت امریکا تسخیر شد، تشبیه می کنند. به نظر شما آیا شرایط مشابهی وجود دارد یا میان این دو حرکت تفاوت هایی هم وجود دارد؟

من فکر می کنم باید بیش از آن که تشابه قالب ها را در نظر بگیریم، مقداری عمیق تر به مسائل تاریخی نگاه کنیم. شاید این ساده اندیشانه باشد که وقایع را صرفا به این دلیل که قالب های مشابهی دارند، از نظر محتوایی نیز لزوما مشابه بدانیم. یادآوری شرایط سیزده آبان 58 می تواند جهت روشن شدن تفاوت ها میان این دو حرکت مفید باشد.
من به جهت تحلیلی که نسبت به شرایط جهانی دارم، هیچ تردیدی ندارم که نقش امریکا و انگلیس در آسیب زدن به منافع مردم ایران، چه در دوران قبل از پیروزی انقلاب و به ویژه جریان بیست و هشت مرداد و هم چنین جریانات دیگری که هم دولت امریکا و هم دولت انگلیس در آن دست آشکاری داشتند و چه در دوران پس از انقلاب، نقشی جدی در رد حقوق و منافع مردم بوده است. بنابراین من فکر می کنم این که ما واقع بینانه این مسائل را تحلیل کنیم و مشکلات را ببینیم، منافاتی با این ندارد که نسبت به بسیاری از رفتارهایی که این دو دولت داشته اند، انتقاد و اشکال جدی وارد کنیم.
سیزده آبان 58 در فضایی شکل گرفت که چند ماه بیشتر از انقلاب نگذشته بود و فضا کاملا فضایی انقلابی بود. به این مفهوم که دانشجویان مسلمان آن دوره، امیدی به ساختارهای رسمی، چه ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی و چه ساختارهای دیپلماتیک برای حل و فصل مناسبات و استحکام مبانی یک انقلاب نوپا و جوانه ای که تنها چند ماه از عمرش گذشته، نداشتند. در این زمان هنوز هیچ یک از ساختارهای حکومتی استحکام نیافته است. هنوز جمهوریت نظام تثبیت نشده به این مفهوم که در آن زمان هنوز قانون اساسی تصویب نشده و تازه مجلس خبرگان شکل گرفته و در حال تدوین قانون اساسی بود. هنوز رئیس جمهور انتخاب نشده و دولت در قالب یک دولت موقت و شورای انقلاب در حال اداره کشور است. هنوز مجلس شورای اسلامی شکل نگرفته است. بنابراین هیچ یک از الزامات ساختاری یک نظام سیاسی دموکراتیک در سیزده آبان 58 شکل نگرفته است. تحلیل دانشجویان این است که در چنین فضایی اگر یک برنامه ریزی و اقدام جدی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از امکانات داخلی و خارجی آن ها شبیه عملیات آژاکس که در سال 1953 و در جریان بیست و هشت مرداد رخ داد، وجود داشته باشد، می تواند آسیبی جبران ناپذیر به جمهوری اسلامی ایران وارد کند.
بنابراین بر اساس اطلاعاتی که دانشجویان از انقلاب های قبلی یا انقلاب هایی که در کشورهای دیگر اتفاق افتاده بود و ضرباتی که از ناحیه امپریالیسم به این انقلاب ها وارد شده بود، در دست داشتند، به این تحلیل رسیده بودند که امکان واکنش مناسب از طرف ساختارهای رسمی وجود ندارد، دولت موقت هم در یک حالت ضعف و ناتوانی با استعفاهای متعدد مواجه است، امریکا هم به هیچ عنوان انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناخته است و سیگنال ورود شاه به امریکا، ورای این که به چه بهانه ای است، یک سیگنال آشکار مبنی بر به رسمیت نشناختن است، علاوه بر این که توطئه هایی در مورد اقوام مختلف اتفاق می افتاد و مسائل دیگری در کشور مدام به ناپایداری در کشور دامن می زد. این ها همه این تحلیل را میان جمعی از دانشجویان تقویت کرد که باید دست به اقدامی بزنند و وارد عمل شوند. بنابراین در شرایط ضعف حکومت مرکزی، دانشجویان این تصمیم گیری را کردند.
علاوه بر این دانشجویان به هیچ عنوان نسبت به اقدامی که می خواستند انجام دهند اطلاع رسانی نکردند. هیچ خبرنگاری در صحنه حاضر نبود. یک فیلم از ماجرا موجود است و تعدادی عکس توسط خود دانشجویان تهیه شد که البته برخی از این افراد بعدا عکاس و فیلم ساز شدند. اما این ها هیچ کدام خبرنگار نبودند. خبری از اطلاع رسانی، حضور خبرنگار رسمی، تهدید قبلی و غیره نبود. چون این یک حرکت واقعی بود. دانشجویان حتی تصمیم گرفتند تصمیم خود را به اطلاع امام نرسانند. چون معتقد بودند اگر امام به موضوع ورود پیدا کنند مسئله حکومتی می شود در حالی که این حرکت، حرکتی کاملا مردمی است. هیچ یک از دستگاه های انتظامی و امنیتی در جریان نبودند، کما این که دو نفر پلیسی که محافظ سفارت امریکا بودند از جمعیت دانشجویان شگفت زده شده بودند.

شما به تفاوت شرایط اشاره کردید. اگر هم اکنون دانشجو بودید با توجه به شرایط کنونی جامعه و حکومت و شرایط بین المللی چنین کاری نمی کردید؟

من فکر می کردم چون ما یک حکومت مرکزی مستقر و یک نظام سیاسی بسیار پایدار داریم و مجلسی داریم که اتفاقا همین اواخر در مورد این مسئله تصمیم گرفته است، قطعا بازخورد موضوع و نتیجه کار کاملا متفاوت خواهد بود. تنها چیزی که در آن مقطع کار دانشجویان را موجه می کند وجود واقعه ای چون 28 مرداد و فضایی شبیه 28 مرداد در آن دوره، یعنی ناپایداری و ناآرامی ها است . واقعا هم چند ماه بعد کودتای نوژه اتفاق افتاد. یعنی حرکتی که توسط دانشجویان در آن دوره اتفاق افتاد تا حدی پیش گیرانه بود. دانشجویان بسیار احتمال می دادند که امریکا دست به کودتا در ایران بزند و این تحلیل بر اساس یک واقعیت تاریخی بود. جالب این است که وقتی با ناظران بین المللی هم وارد این بحث می شویم قبول می کنند که به این دلیل که یک بار چنین اتفاقی افتاده بود حرکت دانشجویان قابل فهم است.

در مورد انگلیس این بحث در آن زمان مطرح نبود؟

نه؛ در مورد انگلیس چنین بحثی نبود. به این دلیل که مواضع تقابل با انقلاب را در آن دوره امریکا بروز می داد و مسئله اصلی ما با امریکا بود. انگلیس همیشه یک بحث فرعی بود. بحث ورود شاه به امریکا کلید یک سلسله اتفاقات بود که ناپایداری در داخل را دامن می زد و می توانست به عملیاتی مانند آژاکس منتهی شود.
دانشجویان در فقدان حضور خبرنگاران و بی سر و صدا و بدون پرتاب سنگ یا کوکتل مولوتوف به سمت سفارت امریکا حرکت کردند. دانشجویان تنها یک انبر بزرگ داشتند که زیر چادر یکی از خانم ها پنهان کرده و با آن قفل را باز کرده و داخل می شوند. بعد هم فورا در را می بندند و هیچ گونه بی نظمی یا آشفتگی ایجاد نمی کنند. از اول هم برنامه ریزی دانشجویان این بود که هیچ سلاحی به کار برده نشود و مانند کاری که زمان انقلاب انجام شد تنها با شعار داخل شوند. یک نام مشخص یعنی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام برای خود برگزیدند که به هیچ حزبی، حتی حزب جمهوری اسلامی که حزب حاکم است اجازه بهره برداری از این قضیه را ندهند. دانشجویان برای هر کاری تقسیم کار کرده و پیش بینی کرده بودند. مثلا در رابطه با اسناد حساسیت ویژه ای وجود داشت چون نگاه این بود که این اسناد سرمایه های ملی است. سند را که نباید وسط حیاط ریخت. در یک صحنه دیده نمی شود که اسناد پخش شده باشد. چرا که یک تیم مامور حفاظت از اسناد بودند.
از نکات جالب دیگر این است که حتی یک شیشه در جریان تسخیر سفارت امریکا شکسته نشد. هدف شیشه شکستن نبود. هدف این بود که جلوی روندی که می رفت به انقلاب اسلامی ضربه وارد کند، گرفته شود. نمی توان نفی کرد که این کار قابل نقد است، اما با همه انتقاداتی که وارد است، اما اگر تنها یک نتیجه آن این باشد که جلوی یک کودتا را گرفته باشد، نتیجه ای داشته و به هدف خود رسیده است. منهای همه هزینه هایی که جریان سفارت داشت، خصوصا تبعات بعدی آن که دانشجویان با خیلی از آن ها مانن طولانی شدن جریان مخالف بودند، نفس این حرکت، یک حرکت مبتنی بر فهم بود که به دلیل این که امکان گفت و گو نبود به این درجه رسید. اگر امکانی برای گفت و گو بود و پیام دانشجویان قابل انتقال بود، شاید اصلا به این مرحله هم نمی رسید. چون دانشجویان گزینه های مختلف را بررسی کردند.
جالب این بود که این حرکت در ساعات اولیه با حمایت امام مواجه شد. متاسفانه برخی گفته اند که امام در ابتدا مخالف بود. اما من از منبع خبر که آقای موسوی خوئینی ها بود پرسیده ام. عملیات تسخیر لانه ساعت 10 شروع شد و ساعت 12 تثبیت شده بود، در نماز ظهر آقای موسوی خوئینی ها از طریق حاج احمد آقا سوال می کنند، امام تنها می پرسند که این دانشجویان چه کسانی هستند و حاج احمد آقا می گویند که دانشجویان مسلمان شناخته شده ای هستند که وابسته به جریان خاصی نیستند.

شما اشاره کردید که یک سابقه تاریخی در مورد امریکا وجود داشت که باعث نگرانی می شد. الان هم در اتفاقی که افتاده است می گویند یک سابقه تاریخی ضد انگلیسی نزد مردم وجود دارد و همین باعث این اقدام شده است. این همان استدلال نیست؟

این ها خیلی متفاوت است. الان دولت مرکزی مستقر و بسیار مستحکم و ساختار سیاسی باثبات وجود دارد. علاوه بر این که نوع مناسبات ایران و امریکا در آن مقطع متفاوت بود. یک انقلاب نوپا شکل گرفته و یک بار این مملکت از آن جانب و با همان ترفند آسیب دیده و این نگرانی وجود دارد که اقدامی از طرف امریکا صورت گیرد که به این نهال نوپا آسیب جبران ناپذیری وارد کند. الان با خطر کودتا یا تهدید مواجه نیستیم. البته تهدیداتی وجود دارد ولی این تهدیدات تنها از جانب انگلیس نیست و متاسفانه از جانب بسیاری از کشور ها است. این تهدیدات بسیار زشت است و البته انگلیس هم تهدیدات بی ربطی متوجه ایران می کند.
اگر برداشت درستی از مناسبات جهانی داشته باشیم این سوال پیش می آید که این اتفاق کدام روند را قطع کرد؟ تسخیر سفارت امریکا در ایران زنجیره ای از حوادث را قطع کرد که این زنجیره ممکن بود منجر به یک کودتا شود. در حال حاضر کدام زنجیره قطع شد؟

ماحصل تسخیر سفارت امریکا در تهران، تغییر دولت در ایران بود. حداقل دانشجویان چندان به دولت اعتماد نداشتند که بتواند جلوی کودتای احتمالی را بگیرد. آیا هم اکنون چنین نگرانی ای وجود دارد؟

مجلس در این قضیه ورود کرد. همه سیستم های نظام در این مسئله ورود کردند. این طور نیست که کسی موضع گیری نکرده باشد. دولت هم هیچ وقت اعلام نکرده که با انگلیس همراه است یا مخالف این گونه حرکات است. من چنین برداشتی ندارم و فکر نمی کنم چنین مسئله ای باشد. آن زمان این نظر وجود داشت که اگر چنین کاری کنیم حتما دولت بازرگان در مقابل این قضیه واکنش نشان می دهد. مخصوصا زمانی که امام حمایت کرد. امروز فکر می کنم به شوخی به این حرکت انقلاب سوم می گویند. این دانشجویان نبودند که به حرکت خود در تسخیر لانه جاسوسی عنوان انقلاب دوم دادند. دانشجویان تعجب کردند که امام چنین حمایت و اعتمادی نسبت به این حرکت داشتند و آن را پیش درآمد یک حرکت بزرگ در راه مبارزه با امپریالیسم دانستند. امام می توانستند حمایت نکنند و دانشجویان نیز آمادگی این مسئله را داشتند. یقینا اگر امام مخالف بودند و این حرکت را با توجه به فضا اشتباه می دیدند، حتما مخالفت خود را اعلام می کردند.
با این شبیه سازی ها نمی توان برهه هایی از تاریخ را زیر سوال برد. این مقایسه ها تنها این نتیجه را دارد که نسبت به همان باوری هم که از گذشته و تاریخ وجود داشته، تردید ایجاد می کند و زیر سوال می برد. به نظر من ساده انگاری است که تصور کنیم این دو حرکت از یک ماهیت برخوردارند.
 
جمعه 11 آذر 1390  17:5